دارو
دارو
«آموزگار و دانشآموز باید زندگی خود را نمونه و نشانهٔ درخشان از آنچه میآموزند قرار دهند و گرنه مانند کسانیاند که راهی را شناختهاند ولی از آن راه نمیروند و یا مانند بیمارانی میباشند که داروی شفابخش را از طبیب گرفتهاند ولی آنرا نمیخورند.»
«از این پیش گفتند ارباب هوش// شفا بایدت، داروی تلخ نوش»
«از دارو خودداری کن تا بدنت تحمل درد دارد و هرگاه تحمل نداشت، پس دارو کن.»
«اعتدال را در همهچیز رعایت کن، استشمام هوای تازه و نظافت و ورزش روزانه را فراموش مکن، سر را خنک و پا را گرم نگهدار. دردهای جزئی خود را به مدد روزه ونه با دارو مداوا كن.
«اگر عشق دارو بود، دستورالعمل ضمیمه آن کتاب قطوری میبود.»
«بدتر از بیماری، وسیله مداوای آن است.»
«به دارو و درمان جهان گشت راست// که بیماری و مرگ، کس را نکاست»
«به دارو و درمان و کار پزشک// بدان تا نیالود باید سرشک»
بدن با دارو میسر باشد، نشاط و بقای نفس نیز با دوستان بود، پس زیاد گردانید دوستان خود را.»
«چوبينی خورشهای خوش، گِرد خويش// بیندیش تلخی دارو ز پیش»
«حسد کنندم و درمان آن ندانم یافت// که دید هرگز داروی درد بیدرمان؟»
«خنده بهترین داروها است.»
«دارو، انسانها را مریض؛ ریاضیات، بشر را افسرده؛ و الهیات، مردم را به گناه آلوده
«دارو بسیار است، اما تعداد قلیلی مؤثر واقع میشوند.»
«دارو خوراک است و خوراک دارو است.»
«داروی تربیت از پیر طریقت بستان// کآدمی را بتر از علت نادانی نیست»
«داروهای تلخ را با روپوش شیرین می پوشانیم، چرا حقیقت و اخلاق را نیز با لباس های زیبا نپوشانیم.»
«دارو در تندرستی خورید.»
«دوای تو جز مغز آدم چو نیست// بر این درد و درمان بباید گریست»
«راحت کژدمزده کشته کژدم بود// میزده را هم به می دارو و مرهم بود»
«ز خورد ناسزا پرهیز کردن// به است از داروی بسیار خوردن»
«زهر در دست دانایان، داروی شفابخش، و داروی شفابخش در دست نادانان، زهر کشنده است.»
«زیاد خوردن پدر ِدردها و کم خوردن پدر ِدرمانها است.»
«سال گذشته صنایع داروسازی برای اولین بار موفق شد که بیماریهای بیشر و داروهای کمتری را کشف نماید.»
«سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند.»
«سزاوار است مرد عاقل هنگام تناول لذائذ، یاد آورد تلخی دارو را و زیاد نخورد.»
«سودمندترین داروها، رها کردن آرزوها است.»
«شراب در میان نوشابهها مفیدترین، درمیان داروها خوشمزهترین و در میان اغذیه مطبوعترین است.»
«شرابزده را شراب دوا است.»
«طبیعت بیماری را علاج میکند و دارو بیمار را مشغول میسازد.»
«قرص و دارو جزو جدانشدنی زندگی آدم امروز شده، شما کشوی هر میزی را که بکشید انواع و اقسام قرصهای سرخ، آبی، بنفش و شیشههای جورواجور دارو پیدا میکنید. عصبانی بشویم قرص میخوریم، غذا دیر هضم میشود قرص میخوریم، بی حال هستیم قرص میخوریم، و خلاصه ماشین تن را نمیگذاریم دفاع طبیعی خودش را بکند و به زور قرص و دارو برپا نگه میداریم تا حدی که بعد مجبوریم عوارض همین قرصها را با قرص درمان کنیم و عوارض قرصهای بعدی را هم با قرص درمان کنیم و این سیر تسلسل همچنان ادامه دارد تا برسیم به آدم قرصی...»
«کتابخانه برای بسیاری از مردم حکم دارو را دارد، فقط برای استعمال خارجی.»
«کسی که به تمرینات بدنی میپردازد به هیچ دارویی نیاز ندارد، درمان او در جنبش و حرکت است.»
«گرچه كژدم به نیش بگزاید// دارویی را هم او بكار آید»
«نارکوک داروی خواب است: آن را می توان در داروخانهها، تئاترها و کتابخانهها تهیه کرد.»
«هر بیماری که با دارو مداوا نشود، چاقوی جراحی آن را معالجه میکند؛ اگر چاقو معالجه نکرد داغ علاج آن است، اگر داغ هم مؤثر نبود، دردی است کانرا دوا نباشد.»
«هروقت احساس میکنم که درد و رنج و بیماری میخواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به کار پناه میبرم. کار، بهترین درمان دردهای من است.»
«همه دردی رسد آخر به درمان// دل ما بی که دردش بیدوا بی»