راز موفقیت در زندگانی
راز موفقیت در زندگانی
وجدان كاري
بحث وجدان كاري از جمله مباحثي است كه همواره مورد توجه صاحبنظران و مديران بوده و شكلگيري آن نيازمند توجه به مؤلفههاي متفاوت است.
محور و چارچوب اصلي وجدان كاري سه مؤلفه فرد، كار و مديريت را در بر ميگيرد.مشاهدات روزمره ما از خودمان بيانگر اين واقعيت است كه متأسفانه ما بهطور كلي آنچنان كه بايد وشايد و يا حداقل به حدي كه جامعه ما نياز دارد، مفيد كار نميكنيم. همه ميدانيم كه ما از جهات متعددي در مقايسه با كشورهاي پيشرفته دنيا در وضعيت خوبي قرار نداريم وبه همين دليل بايد حتي بيشتر از آنها كار كنيم. با وجود اين ميزان تلاش و فعاليت ما به حدي نيست كه حتي در آينده نزديك ما را در چنين مقايسهاي راضي و سر بلند كند، پس چه بايد كرد ؟ چطور ميتوانيم كار بيشتر و بهتري را انجام دهيم ؟ چگونه ميتوانيم وجدان كاري داشته باشيم؟
وجدان كاري را ميتوان چنين تعريف كرد: «عاملي كه سبب ميشود فرد بدون وجود هيچ كنترل خارجي و بهدنبال انگيزهاي دروني كارش را بهنحواحسن انجام دهد». يا ممكن است بگوييم «وجدانكاري عاملي است كه موجب ميشود فرد صرفنظر از هر گونه تشويق يا تنبيهي كارش را به بهترين صورت ممكن انجام دهد». با اين تعاريف ميتوان اظهار داشت: وجدان كاري به سه عامل فرد، كار و مديريت ارتباط دارد؛ يعني اينكه چه كسي، چه كاري را تحت چه شرايط يا مديريتي انجام ميدهد، مبين ميزان تلاشي است كه وي صرف كار خود ميكند. براي توضيح تركيب فوق لازم است كه ابتدا اين سه عامل مستقلا مورد بحث قرار گيرد:
الف- فرد
از نظر مديريت آنچه در رابطه با فرد بهعنوان يك نيروي كار در محل سازمان مورد توجه است نخست جنبه تكنيكي يا فني و دوم جنبه انساني آن است كه توجه به هر دو جنبه از اهميت زيادي برخوردار است. هر كسي براساس شرح وظايف معين به كاري گمارده ميشود كه اگر اين انتخاب براساس تخصص و يا شايستگي فني وي انجام بگيرد طبعا ميتوان انتظار داشت كه با توانايي فني، وظايف خود را به خوبي ايفا كند.
با اينحال داشتن توانايي در كاري معين، الزاما به معناي انجام دادن آن نيست زيرا عامل انساني و مختصات ويژه فرد در تعامل با شايستگي فني او قرار ميگيرد و تاثير و تاثر متقابلي ايجاد ميكند بهنحوي كه اگر جنبههاي انساني فرد در طول جنبههاي فني وي بوده باشد و بالعكس، اين دو عامل مويد يكديگر خواهند بود و در غيراينصورت هر كدام مانعي براي ديگري ايجاد خواهد كرد.
به طور خلاصه در ارتباط با عامل فرد، ميتوان گفت كه كارمندي، وظايف شغلي خود را بهتر و بيشتر و حتي بدون وجود سر پرستي نزديك انجام خواهد داد كه اين كار از ويژگيهاي زير برخوردار باشد:
1 - در رفع نيازهاي او با توجه به تنوع و اولويت آنها مفيد افتد.
2 - مورد علاقه و دلخواه او باشد و با آرزوها، اميال و اهداف وي همخواني پيدا كند.
3 - نتايج حاصل از كار در ارتباط با ميزان تلاش و فعاليت وي در مقايسه با ديگران رضايت شغلي او را فراهم آورد.
4 - با مختصات شخصيت وي سازگار باشد.
5 - موافق و مطابق عقايد و افكار و باورهاي او بوده باشد.
ب - كار
امروزه محققين به جاي تقسيم كار دقيق و مشخص در سازمانها – كه توسط مكتب مديريت علمي تيلور و نيز بوروكراسي آرماني ماكس و بر رسميت پيدا كرد – روشهاي توسعه شغلي و يا غنيسازي شغلي را توصيه ميكنند به اين صورت كه كار هر قدر گستردهتر و براي فرد معنيدارتر باشد، احساس مسئوليت وي را تقويت ميكند، ابتكار و خلاقيت را افزايش ميدهد و به ارضاي نيازهاي اجتماعي و خودگرايي كمك ميكند. چرا كه محققين دريافتهاند كه تقسيمات كاري باريكتر، كاركنان را بعد از مدتي از كار خود خسته كرده و جذابيت كار را از بين ميبرد.
توجه به محيط سازماني از جمله عواملي است كه بايد در اين مقوله به آن پرداخت.
منظور از فضاي سازماني سالم محيطي است كه:
1 - در مبادله اطلاعات قابل اعتماد است.
2 - داراي قابليت انعطاف و خلاقيت براي ايجاد تغييرات لازم بر حسب اطلاعات به دست آمده باشد.
3 - نسبت به اهداف سازمان داراي يگانگي و تعهد است.
4 - حمايت داخلي و رهايي از ترس و تهديد را فراهم ميكند زيرا كه تهديد به ارتباط خوب و سالم آسيب ميرساند، قابليت انعطاف را كاهش ميدهد و به جاي علاقه به كل نظام حفاظت از خود را تحريك ميكند.
ج - مديريت
از جمله اقداماتي كه مديريت ميتواند با تركيب فرد و كار، سازمان را در وضعيت مساعد و مطلوبي قرار دهد، عبارت است از:
1 - تشويق و تنبيه: كساني كه تجربه كار در سازمانها را داشتهاند ميدانند كه غالب افراد از برخورد يكسان با افرادي كه از نظر ميزان عملكرد متفاوت هستند، گلهمند هستند و غالبا اظهار ميدارند كه در سازمان ما بين دوغ و دوشاب تفاوتي نيست و شايد هم اوضاع بر وفق مراد كساني است كه كار كمتر ميكنند ولي واجد خصوصيات ديگري كه به كار مربوط نميشود هستند و يا بارها براي انجام دادن كار بهتر، از جان خود مايه گذاشتم ولي يك تشويق خشك و خالي و يا يك تشكر هم از من نكردند.
خلاصه اينكه اگر قرار باشد پاداش بهعنوان مشوقي در مقابل عملكرد بهتر و بيشتر به كار رود و اثر مثبتي داشته باشد بايد در بين كاركنان تفاوت قائل شد. اما تفاوتي كه مبتني بر كيفيت و كميت عملكرد افراد است و براي اينكه مديران افراد واجد شرايط را پاداش دهند بايد از طرف مقامات مسئول در مورد خود آنان نيز چنين روشي اعمال شود.
2 - ارزيابي عملكرد افراد: در جريان ارزيابي بايد نكات زير مورد توجه قرار گيرد :
- كاركنان تا چه حدي به وظايف خود عمل كردهاند؟
- به اشكالات و موانع واقف هستند يا نه؟
- چه اقداماتي در جهت رفع مشكلات كار و يا اصلاح جريان كار انجام دادهاند؟
- چه پيشنهادي براي بهبود عملكرد خود دارند؟
3 - عدمتمركز: گرچه اعمال تمركز و يا عدمتمركز تصميمگيري با عواملي نظير اندازه سازمان، ماهيت كار، تخصص و تجربه افراد شاغل در آن ارتباط دارد با اينحال بايد بهطور كلي توان بالقوه عدمتمركز را در ايجاد حسن نيت و وفاداري افراد نسبت به سازمان، دادن آزادي نسبي در ايفاي وظايف، پذيرش مسئوليت و ارضاء نيازهاي خودگرايي آنان به رسميت شناخت و هر جا كه ممكن باشد از عدمتمركز اداري سود جست.
4 - مديريت مبتني بر اهداف يا مديريت مشاركتي: عبارت است از فرايندي كه طي آن مديران و كاركنان اهداف مشترك خود را بر حسب نتايج مورد انتظار تعيين ميكنند و اين نتايج را براي ارزيابي عملكرد افراد به كار ميگيرند. به عبارت ديگر روشي كه اهداف سازمان و كاركنان را به اهداف شاغل پيوند ميدهد كه محاسن زير بر اين نوع مديريت مترتب است:
- ارتباط با بالا دستان و زير دستان را تسهيل ميكند.
- دستيابي به اهداف سازمان را مورد توجه قرار ميدهد.
- نتايج را ارزيابي ميكند نه شخصيتها و سياستها را.
- اصلاح شغلي و پيشرفت فردي را فراهم ميآورد.
- موجب فهم مشترك اهداف سازماني ميگردد.
اگر بخواهيم خلاق باشيم چگونه بايد باشيم؟
امروزه بازار خلاقيت خيلي گرم است و افراد زيادي پيدا ميشوند كه ادعاي خلاقيت دارند ولي آيا همه آنها طبق ادعايي كه ميكنند خلاق هستند؟
از كجا بفهميم چه كسي خلاق است؟ نشانههاي يك فرد خلاق چيست؟ اگر بخواهيم خلاق باشيم چگونه بايد باشيم؟
از ديدگاهي، نخستين گامها براي شناخت نحوه بازيابي خلاقيت، شناسايي خصوصيات افراد خلاق و درك چگونگي زندگي آنها ميتواند باشد. بدين صورت كه با دريافت اين شناخت، خواهيم دانست كه چه خصوصيات و ويژگيهايي را بايد در خود احيا ساخته و از آنها مراقبت كنيم تا از اين طريق خلاقيتمان در روند احياي مجدد قرار گيرد. با فهم اين شاخصهها و مراقبت از آنها در جريان زندگي روزمره بستر و مقدمات تجلي خلاقيتمان فراهم خواهد شد.
اما شايد پرداختن به اين كه چه كسي خلاق است و به چه كسي نبايد خلاق گفت، كار چندان سادهاي نباشد، از آن جهت كه، پاسخگويي به اين سؤال، ارتباطي مستقيم به تعريفي دارد كه از خلاقيت ميپذيريم. تعاريف مطرح شده براي خلاقيت متفاوت و گوناگون و گاهي ضد و نقيض است و معيارهاي شناخت افراد خلاق و در نتيجه تعريف كيستي فرد خلاق را متغيير ميسازد؛ با اين حال در اينجا سعي شده است آنچه را كه اكثر صاحبنظران و محققان (درزمينه خلاقيت) مطرح كردهاند، عرض كنيم.
خلاق يعني چه؟
خلاق يكي از اسامي خداوند است و به معني بسيار خلقكننده، آفريننده، آفريدگار و... در لغتنامه دهخدا معنا شده است. در اصطلاح، خلاق به كسي ميگويند كه در موقعيتهاي لازم و ضروري، در برخورد با مسائل، راهحلهايي مؤثر و كاربردي براي حل مسائل و رفع موانع ارائه ميكند. عدهاي پا را فراتر نهاده و چنين عقيده دارند كه فرد خلاق نهتنها در موقعيتهاي مختلف، ايده ارائه ميكند بلكه خود آستينها را بالا زده و تا عملي شدن ايدهاش كار را پيگيري ميكند. عدهاي نيز چون «رابرت ويزبرگ» از آن جهت كه خلاقيت را كاري عادي و روزمره تعريف ميكنند، عقيده دارند كه همگان در هر لحظه در حال خلاقيتاند و در نتيجه هر كسي شايسته لقب خلاق است و مسئله را اين ميدانند كه كسي فعلاً به خلاقيت آنها پي نبرده است.
مثالي از اين مورد، افراد خلاقياند كه در طي زندگي خود كسي آنها را نشناخت و پس از مرگشان تازه به خلاق بودن آنها پي بردند؛ از جمله وانگوگ، نقاش بزرگ كه در فقر و گمنامي مرد. وي را بعدها بنيانگذار سبك اكسپرسيونيسم دانستند و آثار وي، بهعنوان آثاري خلاق و گرانبها به شمار آمد. ولي در زمان حياتش، كسي وي را خلاق ندانست و به قابليتهاي هنري او توجه چنداني نشان نداد.
عبور روزمره ما از خيابان مثال ديگري در تاييد اين موضوع است كه هر كسي را ميتوان خلاق دانست. اين پندار براساس اين تعريف خلاقيت است كه: «خلاقيت كاري است نو كه تا به حال كسي آنرا انجام نداده است.» تصور كنند از خياباني شلوغ عبور ميكنيد و ماشينها در حال حركت هستند. كاري كه شما انجام ميدهيد هيچكس تابهحال در جهان انجام نداده است و انجام هم نخواهد داد و حتي اگر شما دست كسي را بگيريد و با هم از خيابان عبور كنيد باز هم هيچكدام مانند هم عبور نميكنيد.
توضيح اينكه، هيچگاه ماشينهايي كه در حال عبور از خياباناند يك وضعيت توزيع ثابتي ندارند و ثانياً هيچ دونفري به صورت يكسان از خيابان عبور نميكنند (مكثها و شروع به حركتهاي آنها با هم متفاوت است). اين، مثال قابل تعمقي است كه سؤالي را برميانگيزد و آن اين كه اگر همه ما خلاقيم و دائم در حال خلاقيت، پس چرا خلاقيت عدهاي به چشم ميآيد و خلاقيت عدهاي ديگر خير؟ عدهاي عنوان «خلاق» را ميگيرند و مورد تشويق و توجهند و عدهاي ديگر خير؟ پاسخ شايد اين است كه براي درك خلاقيت و شناخت فرد خلاق، بايد جامعه و مردم، خلاقشناس و پذيرنده خلاقيت باشند؛ بايد نگاه «خلاقبين» پيدا كنند. مردم خلاقيتهايي را كه برايشان قابل درك و فهم است، مورد تشويق قرار ميدهند و نه غير آن را. در اين نگاه هر چه اعمالي كه فرد انجام ميدهد عامالمنفعهتر شده، بهگرفتن عنوان «خلاق» نزديكتر ميشود؛ (البته اين تنها يكي از عوامل است).
براساس نظريهاي ديگر، عدهاي بر اين عقيدهاند كه هرقدر فرد دانش، مهارت و ممارست بيشتري داشته و از حافظه قويتري بهرهمند بوده و قدرت تجزيه و تحليل مسائل را از ابعاد متنوعتري دارا باشد، احتمال بيشتري دارد كه «خلاق» باشد. اكثر صاحبنظران در زمينه خلاقيت با اين فهرست صفات موافق بوده و آن را معياري براي اعطاي لقب «خلاق» به فرد ميدانند؛ تقريباً تمام كساني كه براي خلاقيت فرمول ارائه ميكنند.
صفات يك فرد خلاق
از ديگر صفاتي كه براي افراد خلاق برميشمرند و اكثر صاحبنظران با آن موافقند عبارتنداز:
1 - داشتن تخيل قوي
2 - كنجكاوي فراوان
3 - دقت خاص (دقت به مواردي كه ديگران به آنها توجه ندارند)
4 - توانايي نوع ديگر ديدن مسائل و موضوعات
5 - شوخ طبعي و بذلهگويي (بهطور كلي داراي شخصيت غيرمتعارف و غيررسمي)
6 - توجه به زمان و وقتشناسي
7 - اعتماد به نفس بالا و وقار
8 - خودانگيختگي
9 - داشتن تفكر شهودي
10 - داشتن طرزفكر انتقادي
11 - نوعي شجاعت خاص در بيان آرا و نظرات خود و دفاع از آنها
12 - پذيرنده و يادگيرنده (عاشق و آماده يادگيري و دريافت از درون بيرون)
هرقدر نشانههاي بيشتري از موارد ياد شده در فرد مشاهده شود، احتمال بروز خلاقيت در وي بيشتر خواهد بود. اين موارد درواقع همان عوامل سنجش ميزان خلاقيت افراد است.
مكانيزمهايي كه براي سنجش ميزان خلاق بودن، از آنها ياد ميشود، درواقع مكانيزمهايي هستند كه از طريق آنها ميزان حضور و فعال بودن اين ويژگيها بررسي ميشوند. البته بايد دقت كرد چنانكه بيان شد حضور اين عوامل و خصوصيات در فرد تنها احتمال بروز خلاقيت توسط وي را افزايش ميدهد و وجود اينها دليل بروز حتمي خلاقيت در اشخاص نيست. به هر حال هميشه استثناء وجود دارد و ممكن است بعضي از افراد خلاق اين خصوصيات را نداشته باشند. شايد به هيچوجه نتوان قبل از آن كه فرد در عمل، خلاقيتي را بهخرج دهد گفت كه وي خلاق هست يا نيست، تنها ميتوان با مشاهده حضور يا عدم حضور خصوصيات افراد خلاق در وي حدس زد كه احتمال بروز خلاقيت از او زياد است يا كم.
نظرات متفاوت
در اينجا سؤالي مطرح ميشود و آن اينكه آيا خلاقيت، سبب بروز خصوصيات در افراد خلاق ميشود يا اين خصوصيات سبب خلاقيت ميشوند؟
جواب به اين سؤال مشكل و شايد غير ممكن است. شايد بتوان گفت كه خلاقيت و خصوصيات ياد شده لازم و ملزوم يا علت و معلول يكديگرند و تفكيكناپذير هستند.»
باوجود كليه خصوصياتي كه براي فرد خلاق برشمرده شد، ويژگيهاي ديگري هم به آنها اطلاق شده است: «خلاق كسي است كه از بينش برخوردار است. او آنچه را كه هيچكس تا به حال نديده و نشنيده ميبيند و ميشنود و به هستي ارائه ميكند. از نظر وي خلاق درواقع كسي است كه از خود چيزي ندارد و مجرايي بيش نيست. او نه در گذشته زندگي ميكند و نه براي آينده. او فقط در لحظه و براي اين لحظه زندگي ميكند. اين لحظه همه چيز است. او فردي است خودانگيخته. فرد خلاق باورهاي زيادي را يدك نميكشد او فقط حامل تجربههاي خويش است. فرد خلاق نميتواند راه رفته را طي كند بلكه بايد خود، در ميان جنگلهاي انبوه زندگي راه را بيابد؛ بايد تنها گذر كند... كسي كه چنين زندگي ميكند هر لحظه در حال خلق خواهد بود و اين همان معني واژه خلاق است.
به هر حال نظرات گوناگوني در مورد اينكه به چه كسي ميتوان «خلاق» گفت وجود دارد كه در بيشتر موارد جاي تأمل دارند و اينجا بهاندازه مجال، به معدودي از آنها پرداختيم. در پايان به ذكر چندين خصوصيت رفتاري افراد خلاق در زندگي روزمره اشاره ميكنيم. آگاهي از اين حالات ميتواند به مديران و مسئولان در شناسايي پرسنل خلاق و به اولياء و مربيان در شناسايي كودكان و افراد خلاق كمك كند تا در صورت مشاهده اين عوامل، اين افراد را تحت توجه ويژه قرار دهند.
روش هايي براي كاهش استرس در زندگي روزانه
حتماً تا بهحال تشخيص دادهايد كه استرس موضوعي شخصي است.
آنچه براي فردي تحملناپذير و طاقتفرساست ممكن است براي ديگري موجب موفقيت شود؛ اما فارغ از اينكه چه عاملي استرس را در فرد ايجاد ميكند، هر كسي ميتواند ياد بگيرد كه اين فشار را از خود دور سازد.
مقاله زير به روش هايي براي كاهش استرس پرداخته است و سعي ميكند ما را براي حفظ آرامش و خونسردي در زندگي آمادهتر سازد. در اينجا راهحلهاي غلبه بر ترس و خشم در زندگي روزانه را مرور ميكنيم:
تيمورشاه الفت