هدف از زنگی چیست
زندگي يعني چي
جواب دادن به این سوال کار ساده ای نیست.
همه ی انسانها اهدافی متاثر از نظام اخلاقی و عرف حاکم بر جامعه در زندگی خویش معین می کنند.اما در اکثر موارد این اهداف هدف های واقی فرد نیستند.
به طور مثال وارد دانشگاه می شویم بدون این که هدفمان کسب علم و دانش باشد ورود به دانشگاه تنها بهانه ای برای بدست آوردن یک وجه اجتماعی خاص است.یا برای بدست آوردن یک سری امتیازات ویژه عضو گروه های مختلف سیاسی فرهنگی یا اجتماعی .... می شویم .
البته وجود دارند افرادی که هدف و برنامه ی زندگی خود را دقیقآ مشخص کرده اند و می دانند برای چه به این دنیا آمده اند و در راه رسیدن به کمال ثابت قدم هستند.اما انسان های ضعیف بیشتر به دنبال جذب منافع هستند و توان مبارزه با مشکلات را ندارند در نتیجه سر گشته و حیران هر روز به دنبال چیزی اند.و با توجیهات بی منطق و آسمان ریسمان بافتن جامعه و افراد آن را محکوم می کنند و در آخر با پنهان کردن اهداف پست خود در زیر لوای اهداف مقدس و والا سعی در بزرگ نمایی شخصیت خود می کنند. اما در این میان جز این که روح جامه آسیب می بیند بزرگترین آسیب متوجه خود فرد است که در تمام طول زندگی برای هیچ زندگی کرده انرژی اش تحلیل رفته و دچار افسردگی و پوچی شده است.
صبح تا شب خسته زندگی ایم بدون آن که تکلیف مان را با خواسته نیازها و اهداف مان در زندگی مشخص کرده باشیم......
چرا اين سوال مهم است؟ موجودات انساني در سراسر جهان ارزشي ويژه به زندگي مي دهند. در تمام فرهنگها ما زندگي را جشن گرفته و در عزاي مرگ مي نشينيم. اين افترا كه در بعضي فرهنگها يا بعضي بخش هاي دنيا، زندگي ارزان است، حقيقت ندارد. همه جا ما به آنچه زنده است بيشتر از اشياء فاقد زندگي ارزش مي نهيم ـ يا حداقل اغلب آدمها ادعا دارند كه چنين مي كنند. ما آگاه هستيم كه زنده ايم، و اغلب مي خواهيم تا هر اندازه كه بشود زنده بمانيم ـ گر چه بسياري از ما تحت شرايط خاصي حاضريم زندگي خودمان را بخاطر ديگران فدا كنيم. ما به اطرافمان نگاه مي كنيم و فكر مي كنيم چه چيزي ما را از ديگر چيزهاي اطرافمان متمايز مي كند، يا چه وجه اشتراكي با آنان داريم. ما در اين مورد كه زندگي از كجا آمده و آيا زندگي بعد از مرگ وجود دارد بحث مي كنيم، در شگفت هستيم آيا زندگي در ديگر بخشهاي جهان وجود دارد و آيا به موجوديت بر روي اين سياره ادامه خواهد داد.
اغلب آدمها موافقند كه همه زندگيهاي روي زمين داراي ارزش اجتماعي برابر نيستند. اغلب ما براي زندگي انسان ارزشي بيش از زندگي گياهان يا ديگر حيوانات قائليم و در همان حال آدمها بطور روز افزوني براين حقيقت آگاه مي گردند كه بقاء و كيفيت موجودات انساني از نزديك با زندگي ديگر اشكال زندگي در اين سياره گره خورده است. انسانها همه روزه موجودات زنده را مي كشند. اينكه كه آيا كشتن گياهان يا حيوانات گوناگون درست است يا غلط مسئله اي است مربوط به ارجحيت هاي اجتماعي انسان. و بر سر چنان موضوعاتي بين مردم برخوردهاي طبقاتي وجود دارد ـ و خواهد داشت. اين برخوردها بوسيله ماهيت مناسبات بورژوائي حاكم بر جهان شكل گرفته؛ مناسبات بورژوائي منافع بشريت را بطور كلي قرباني منافع اقليتي مي كند. مثلا دنيايي فرق است بين كشتن گياهان و حيوانات براي سير كردن شكم از يك سو و از سوي ديگر نابود كردن موجودات زنده در اقيانوسها يا جنگلهاي باراني توسط كمپانيهاي نفت و چوب بري بخاطر بدست آوردن منافع سهل الوصول و غني.
مهمترين موضوع، آگاهي براين حقيقت است كه افراد متعلق به رده هاي مختلف اجتماعي و طبقات مختلف اجتماعي ، حتي در مورد زندگي انساني ارجحيت هاي بسيار متفاوتي دارند. ما روزمره شاهد اين موضوع هستيم. افراد غني و قدرتمند براي زندگي فقرا و ستمديدگان چندان ارزشي قائل نيستند. آنها ايشان را براي كار، يا براي جنگ بكار مي برند. از نقطه نظر قدرتمندان، زندگي افراد فقير كاملا خرج كردني است. بعنوان مثال از نظر قدرتهاي حاكم در ايالات متحده جوانان گتوها (محلات فقيرنشين) و حصيرآبادها همانقدر بي ارزش و خطرناك هستند كه آشغالهاي جامعه. بسياري از نخبگان حاكم آرزو دارند كه هر چه زودتر اين جوانان از روي زمين جاروب شوند. از طرف ديگر وقتي ما به همين جوانان نگاه مي كنيم، خود و آينده مان را مي بينيم ـ ما طبقه اي از مردم را مي بينيم كه داراي پتانسيل بوجود آوردن دنيايي كاملا متفاوت و بهتر است.
در مورد كشتن موجودات انساني ديگر چطور؟ بعضي از مردم مي گويند اين ديگر توجيه پذير نيست. ديگراني مثل ما مي گويند كه بر سر اين موضوع دنيايي تفاوت بين ستمگر و ستمديده وجود دارد. دنيايي از تفاوت بين خشونت يك تجاوز كننده به عنف و خشونت زني كه تجاوزگر را دفع مي كند، وجود دارد. دنيايي تفاوت بين ارتشي كه مي گويد "برويم عده اي آشغال كله ويت كنگ را در خدمت سيستم استثمار بكشيم" و ارتشي كه مي گويد "برويم خلق را از طريق جنگ انقلابي آزاد بنماييم" وجود دارد.
آنهايي كه مي گويند بايد هميشه، به هر قيمتي كه شده، جان همه انسانها حفظ گردد بايد بدانند كه چنين نظري اجازه ميدهد دردها و رنجهاي بي حسابي كه انسانها روزمره و در سراسر جهان متحمل مي شوند، بدون جواب و چاره جوئي بقاء يابد. اين نيز از واقعيات زندگي است.
انسانها با در نظر گرفتن كليه موجودات مختلف روي زمين، معمولا خط تمايز بزرگي بين آنچه ما ميگوئيم "زنده است" با آنچه كه نيست ترسيم ميكنند. اما اين واقعا به چه معناست؟ واقعيتي است كه بدن ما و تمام گياهان، جانوران، و حتي صخره ها و خاك هاي روي زمين شامل عناصري است كه مدتها قبل درون ستاره ها ساخته شدند. پس چه چيزي واقعا ما يا هر جانور يا ارگانيسم زنده ديگري را از كلوخه اي ذغال متفاوت ميكند؟جواب چندان بديهي نيست. كلوخه ذغال نميتواند بلند شده و در اطراف قدم زند، اما گياهان نيز چنين نمي كنند ـ با اين وصف گياهان نفس ميكشند! يك رودخانه براي بسياري جانوران و گياهان خانه است و خودش نيز نيروي مادي عظيمي است كه زمينهاي اطرافش را مي كند و انحناء ميبخشد ـ ولي آيا رودخانه خودش ارگانيسم زنده است؟
واقعيت اينست كه موجودات زنده روي زمين با چيزهاي غيرزنده و بطور كلي با تمام مواد جهان وجه اشتراك فراواني دارند. فقط اينرا در نظر بگيريد كه 99 درصد جهان شناخته شده صرفا از دو عنصر شيميايي ساخته شده است: هيدروژن و هليوم. ديگر عناصر شيميايي واقعا مشترك در درون هسته هاي ستارگان زمانيكه ستارگان شروع به سوختن و فرو ريختن مينمايند، توليد ميشوند. حرارت و فشار درون آن ستارگان چنان عظيم است كه واكنشهاي دماهسته اي مانند آنچه كه در بمب هسته اي روي ميدهد، در آنها رخ ميدهد: اتمهاي هيدروژن تركيب شده و به هليوم تبديل ميشود، هليوم به كربن، كربن به اكسيژن، سپس نئون، منگنز، سيليس، سولفور، و غيره ـ منجمله نيتروژن (ازت)، كلسيم، آهن،...
اگر بعضي از اين نام ها آشنا بنظر ميرسد به اين دليل است كه عناصر خيلي متعارف روي زمين هستند. در واقع هم اكنون چنين پنداشته ميشود كه تمام عناصر شيميايي روي زمين بغير از هيدروژن و مقداري هليوم در اصل ميلياردها سال قبل در درون ستارگان توليد شده اند و ستارگاني كه در حال خاموشي و سقوط بوده اند اين عناصر را در شكل گازها در فضا رها كردند. اين گازها بتدريج سرد شده و با تلغيظ آنها ستارگان و سيارات جديد تشكيل شد. اين پروسه ايست كه هنوز در بخشهاي ديگر كهكشان ادامه دارد. ستاره ما، خورشيد، و نه سياره اي كه بدور آن گردش ميكنند ـ منجمله زمين ـ بهمين ترتيب تشكيل شدند.
بر روي سياره ما، تمام چيزهاي زنده اغلب از چهار عنصر اصلي ساخته شده اند: كربن، اكسيژن، نيتروژن و هيدروژن. بعنوان مثال 99 درصد اتمهاي بدن خود ما از اين چهار عنصر شيميايي ساخته شده است. حدود يك پنجم وزن بدن ما از اتمهاي كربن ساخته شده است. لذا حرف "كارل ساگان" ستاره شناس واقعا حقيقت دارد كه، ما از مواد ستاره اي درست شده ايم! ارزش دارد راجع به اين مسئله فكر كنيم، و از پيوستگي و تشابهات ما بين تمام چيزهاي روي زمين، زنده و غيرزنده، و بقيه مواد كهكشان، درك درستي بيابيم.
البته اتمهاي متعارف روي زمين صرفا نقش آجرهاي ساختماني را دارند كه به ميليونها شكل گوناگون كنار هم چيده شده اند. انواع مختلف اتمها با يكديگر تركيب شده و واحدهاي پايه اي بنام مولكول را ميسازند. بعنوان مثال، يك واحد پايه اي يا مولكول آب از دو اتم هيدروژن و يك اتم اكسيژن درست شده است. اتمها ميتوانند به اطراف حركت كرده و جاهاي خود را با ديگر اتمها در همان يا مولكولهاي مختلف معاوضه كنند. به اين حركات واكنش هاي شيميايي ميگويند. تركيبات بسيار مختلف و تغييرات بسيار زياد همواره روي ميدهد. ماده ميتواند اشكال بينهايت زيادي بخود بگيرد و بهمين دليل است كه چيزهاي روي زمين همه يكجور نيستند. اتمها هرگز ساكن نيستند. مولفه هاي تمام ماده ها، زنده يا غير آن اين استكه همواره در حال حركتند، تغيير ميكنند، و با يكديگر فعل و انفعال دارند.









تيمورشاه الفت