مفهوم و وظایف سیاست مالی
فصل اول
1 – مفهوم و وظایف سیاست مالی:
سیاست مالی عبارت از یک ساحه قسمی سیاست عمومی دولت در یک مملکت بوده و وظیفه آن عبارت ازین است تا فعالیت های اقتصاد مالی دولت را بصورت معقول تشکیل و تنظیم نماید.
یا به عباره دیگر سیاست مالی عبارت از بکارانداختن معقول وسایل اقتصاد مالی ( فعالیت های مصرفی و عایداتی) است بغرض رسیدن به اهداف مشخص، به کار انداختن وسایل مالی بصورت معقول تطبیق پرنسیپ اقتصادی را بالای اقتصاد مالی دولت تقاضا می نماید. از سیاست مالی همچنان توقع می رود تا علاوه از رفع احتیاجات اشتراکی از قبیل امور تعلیمی، امور صحی وغیره در اجرای اهداف سیاست اقتصادی از قبیل تامین استخدام کامل، استقرار قیمتها و توزیع عادلانه عاید نیز سهم گیرد.
سیاست مالی را میتوان به دو شاخه قسمی تقسیم نمود:
ساحه اول: طرزالعمل و اجرائت سیاست مدرن مالی را در برگرفته و بنام سیاست مالی عملی یا تطبیقی یاد میشود.
ساحه دوم: انعکاسات طرزالعمل سیاست مالی عملی را ازنگاه علمی مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده و بنام سیاست مالی علمی یا سیاست مالی نظری یاد میشود. این ساحه سیاست مالی نظری قسمآ از علم مالی و قسمآ از علم سیاست منشه گرفته و به اساس معرفت تیوری های علم مالی، توصیه ها و مشوره های علمی را برای سیاستمداران مالی تقدیم می نماید. مثلآ وقتیکه یک سیاستمدار مالی بخواهد در مورد پایه های مالیاتی موجوده تجدید نظر نموده و یا مالیات جدیدی را وضع نماید درین صورت اولتر ازهمه این موضوع مورد تحلیل قرار داده میشود که عملی نمودن این تدابیر چه نوع تاثیرات را بالای اقتصاد وارد می نماید که تحقیق این مسله مربوط به ساحه اقتصاد مالی نظری است.
وظیفه سیاست مالی علمی اکنون درین قرار دارد تا با در نظر گرفتن این تاثیرات مشوره های سودمندی را برای تطبیق تدابیر سیاست مالی عملی تقدیم نماید. در اکثری ممالکیکه سیستم مالی شان، به شکل قدیمی و عنعنوی باقیمانده است ازین ساحه جدید علم مالی کمتر استفاده بعمل آمده است، سیاست مالی عملی علاوه از وظایف فوق یک وظیفه اساسی دیگری را نیز دارا میباشد و آن عبارت از این است که چرا در یک مملکت تصامیم اقتصادی و مالی دولت این طور اتخاذ میشود و طور دیگری ولو معقول تر هم باشد، اتخاذ نمیشود؟ در مورد جواب این نوع سوالات بایست سیاست مالی علمی رژیم های حکومتی، روحیه و قدرت های اجتماعی هر مملکت را نیز مورد رعایت و توجه قرار دهد.
سیاست مالی عملی و علمی لازم و ملزوم یکدیگر بوده و بنابر این در صورت رعایت معقول هر دو جنبه تدابیر سیاست مالی یک مملکت بصورت صحیح و مساعد اتخاذ شده میتواند.
2 – مقام اقتصاد مالی دولت در اقتصاد ملی:
جریان اقتصادی در یک اقتصاد تبادلوی مدرن بحیث مقدار زیاد و غیر قابل تثبیت وقایع منفرد و بارز تبارز میکند علت این حقیقت را از یک طرف تقسیم کار و از طرف دیگر انکشاف اقتصاد کل تشکیل می دهد، اگر ابتدا از مداخلات دولت در جریان اقتصادی صرف نظر گردد دوران اقتصادی از نگاه وظیفوی به یک مدل دوگانه یعنی خانواده ها( حوزه استهلاکی) و تصدی ها ( حوزه تولیدی) تقسیم میگردد درین مدل ساده جریان اقتصادی طوری صورت میگیرد که خانواده ها خدمات و عوامل تولید را بدسترس تصدیها قرار داده و تصدیها بنوبه خود اشیا و خدمات را تولید نموده و آنرا در بدل عوامل تولید دو باره بدسترس خانواده ها میگذارد، این تبادله عوامل تولید به مقابل اشیا در یک اقتصاد کل بصورت مستقیم و بلاواسطه صورت نگرفته بلکه در بین این عملیه پول بحیث یک وسیله شامل گردیده و وظیفه تبادله را از هر دو طرف انجام می دهد.
دولت بخانواده ها در بدل کار و خدمات شان مزد و معاش را پرداخته و علاوه بر آن در چوکات سیاست های اجتماعی خود تادیات انتقالی را بخانواده ها انجام داده و به مقابل آن از خانواده ها مالیات بر عایدات را بصورت مستقیم دریافت می نماید. تادیات دولت به تصدیها به شکل خریداری های دولت از تصدیها و هم چنان تادیات انتقالی بوده و چیزیرا که دولت از تصدیها بشکل مالیات دریافت می نماید عبارت اند از مالیات مستقیم از قبیل مالیات بر مفاد و مالیات غیر مستقیم از قبیل مالیات بر مصارف، مالیات بر تولید وغیره.
پس اندازهای پولی و فرسایشی که بدولت تعلق دارد به حساب تشکل سرمایه انتقال می نماید، پس اندازهای خانواده ها و تصدیهای نیز همراه پس انداز دولت یکجا گردیده و تشکل سرمایه را در اقتصاد ملی نشان می دهد.
فصل دوم
اهداف سیاست مالی
تمویل یا تهیه وسایل مالی بذات خود هدف نبوده بلکه وسیله برای رسیدن به اهداف مشخص است که دولت آنرا تعقیب می نماید اهداف سیاست مالی به مرور زمان تابع تغیرات یا تحولات گردیده و مهمترین این اهداف عبارت اند از:
1. هدف مالی:
اهداف سیاست مالی در سابق بصورت ساده و سهل ملاحظه گردیده و بحیث تهیه وسایل پولی و مالی برای انجام دادن وظایف دولت و بکارانداختن این وسایل پولی مطابق به هدف ملاحظه میگردید. تهیه وسایل پولی لازمه برای اجرای وظایف دولت باید طوری صورت گیرد که پرنسیپ اقتصادیت از یک طرف مورد رعایت قرار داده شده و از طرف دیگر واحد های اقتصادی خصوصی که این وسایل را برای دولت تادیه می نماید موجب تقلیل فعالیت های اقتصادی شان نگردد، در جنبه مصارف بکارانداختن این وسایل پولی و مالی باید طوری صورت گیرد که برای دولت و عموم مردم حتی الامکان یک مفیدیت بزرگتر را نتیجه دهد، بنابراین از تذکرات فوق چنین نتیجه گیری میشود که هدف اساسی سیاستمالی را در قدیم از یک طرف تهیه و سایل پولی به نحوی که آزادی افراد را محدود و متضرر نسازد و از طرف دیگر بکار انداختن این وسایل بطریقی که یک مفیدیت حتی الامکان بزرگترین را بارآورد و تشکیل میداد.
با توسعه روز افزون ساحه علم مالی همچنان اهداف اساسی دیگری نیز عرض وجود نمودند که مهمترین آنها طور آتی خلاصه میگردد:
2. هدف آزادی:
کلمه آزادی متعلق به مباحث فلسفه بوده و تا کنون حدود و تعریف مشخص و آفاقی برای آن وجود ندارد زیرا آزادی نظر به رژیم های سیاسی و همچنان نظر به سیستم های اقتصادی فرق مینماید. مثلآ آزادی ملکیت در وسایل تولیدی در اقتصاد بازار و عدم آزادی ملکیت در وسایل تولیدی در اقتصاد پلان.
برطبق این هدف بایست افراد در تمام ساحات حیاتی حتی الامکان تصامیم را بصورت آزادانه اتخاذ نماید. یک محدودیت این آزادی تنها در مجاز دانسته میشود که افراد توسط آزادی تصامیم خود ها جامعه را متضرر بسازد.
مثلآ وقتیکه افراد خصوصی به تولید چنین اشیای اقدام نمایند که به ضرر جامعه باشد از قبیل تولید مواد مخدره، شیمی وغیره. چون درین نوع تشبثات تنها منافع فردی موجود بوده و به ضرر اجتماع تمام میشود روی این اساس است که تقریبآ در تمام
ممالک جهان اشخاصیکه به چنین تشبثات اقدام مینمایند نظر به قوانین خاص هر مملکت مورد مجازات قرار داده میشود، بنابرآن برای جلوگیری از چنین تشبثات باید
دولت چنین تدابیری را اتخاذ نماید تا توسط بوجود آوردن یک نظام حقوقی این نوع آزادی را تضمین نماید. چون اتخاذ تدابیر دولت برای برآوردن این هدف مصارف و وسایل پولی را ایجاب می نماید بنابراین باید افراد در تمویل آن نیز سهیم شوند و این معنی میدهد که از یک قسمت رفع احتیاجات که به اساس اقتصاد بازار برای افراد ممکن میشود بایست صرف نظر نمایند، روی این اساس دیده میشود که هدف مالی اقتصاد مالی دولت بصورت غیر مستقیم برای برآوردن هدف آزادی خدمت می نماید، بهر اندازه که جمع آوری وسایل مالی برای دولت و همچنان بکارانداختن این وسایل بصورت اقتصادی صورت گیرد به همان پیمانه فضای بزرگتری برای رفع احتیاجات خصوصی باقی میماند.
3. هدف رفاه:
بر طبق این هدف بایست دولت سعی نماید تا برای تمام مردم حتی الامکان نایل شدن یک سویه بلند رفاه را ممکن سازد، مفهوم رفاه تنها ارزشهای مادی بشری را احتوا نکرده بلکه ارزشهای معنوی را نیز در بر میگیرد. ارزشهای مادی بذات خود اساس و زیر بنا را برای نایل شدن به ارزشهای معنوی تشکیل میدهد زیرا افراد وقتی به مدارج کلتوری و عالی علمی نایل شده میتواند که لااقل وسایل مادی لازمه را در اختیار داشته باشد این روابط بین ارزشهای مادی و معنوی بصورت یکجانبه نبوده، بلکه ارزشهای معنوی نیز ارزشهای مادی را تحت تاثیر قرار میدهند.
پس فعالیت های اقتصادی یا تولیدی باید طوری بصورت معقول انجام داده شود که توسط آن حتی الامکان یک سطح بلندتر رفاه نایل شده بتواند، چون هدف مالی جمع آوری وسایل و بکارانداختن وسایل اقتصاد مالی دولت بصورت غیر مستقیم به نایل شدن هدف رفاه خدمت می نماید. بنابراین وقتیکه اقتصاد خصوصی خودش قادرباشد تا این هدف رفاه را نایل شده بتواند پس برای سیاست مالی کدام وظیفه باقی نمی ماند.
اما طوریکه واقعیت نشان میدهد چون اقتصاد خصوصی خودش به تنهائی قادر نمی باشد تا از امکانات و وسایل موجوده بصورت صحیح استفاده نموده و زمینه را برای استخدام مهیا سازد بنابرآن وظیفه سیاست مالی عبارت ازین است تا توسط اتخاذ تدابیر خود زمینه را برای استفاده کامل امکانات تولیدی ممکن ساخته و به این ترتیب در برآوردن هدف رفاه همکاری نمایند. در صورتیکه در یک اقتصاد وسایل تولیدی راکد و بلا استفاده از قبیل تعداد بیکاران موجود بوده و از طرف اقتصاد خصوصی جذب شده نتوانند، دولت هر وقتیکه خواسته باشد میتواند برای انجام دادن وظایف خود این قوای کار را تقاضا نموده و بکاراندازد که توسط این تقاضای دولت استخدام در داخل
کشور بلند رفته توسط آن عاید ایجاد گردیده و در نتیجه رفاه در اقتصاد بلند می رود، دولت میتواند وسایل تولیدی بلد استفاده را تا زمانی تقاضا نموده و بکار اندازد که این
وسایل دوباره از طرف اقتصاد خصوصی تقاضا شود این تعین حدود و سرحد از طرف دولت به منظور این صوت میگیرد تا فعالیت های اقتصاد خصوصی محدود
و متضرر نگردد، مصلآ وقتیکه تقاضای کافی در اقتصاد از طرف اقتصاد خصوصی برای قوای کار موجود بوده و حالت استخدام در اقتصاد موجود باشد، اگر در چنین
حالت دولت تقاضای خود را برای کار زیاد سازد درینصورت طبعآ باعث بلند بردن مزدها میگردد که در نتیجه آن ممکن است بعضی از تصدیها به مشکلات اقتصادی و یا بحالت ورشکست مواجه شوند.
پس وظیفه سیاست مالی عبارت از این است تا برای نایل شدن یک سطح استخدام که شرط اساسی را برای نایل شدن یک سطح بلند رفاه تشکیل می دهد، همکاری نماید. رسیدن بیک سطح رفاه بلند تنها مربوط این نیست که در قوای کار و وسایل تولیدی اقتصاد استفاده کامل بعمل آید بلکه همچنان مربوط به این است تا این وسایل تولیدی بصورت اقتصادی بکار انداخته شده و از میتودهای مساعد تولیدی استفاده به عمل آمده و همچنان باید سیاست مالی در بلند بردن موثریت این وسایل تولیدی سهم گیرد، این وظیفه را سیاست مالی وقتی انجام داده میتواند که سرمایه گذاری های دولت در زیربناهای اقتصادی از قبیل امور مناقلاتی، امور تعلیمی، تصدیهای تولید کننده مواد انرژی، امور تحقیقاتی و پیشرفت تخنیکی صورت گیرد. که این نوع سرمایه گذاری ها موثریت وسایل تولیدی را بلند برده و در نتیجه باعث بلند رفتن سطح رفاه میگردد.
4. هدف عدالت:
طوریکه قبلآ تذکر داد شده هدف رفاه بلند بردن سطح رفاه را برای تمام مردم بصورت مجموعی تقاضا مینماید، اکنون به ارتباط هدف عدالت موضوع اساسی عبارت ازین است که آیا ازین رفاه مجموعی همه بصورت تقریبآ مساوی مستفید میشوند و یا یک تفاوت فوق العاده زیاد در توزیع اشیای مادی توسط آن در واقع رفع احتیاج موجود است، در حالیکه هدف رفاه اعظمی ساختن محصول اجتماعی وهمچنان اعظمی ساختن رفع احتیاج را تقاضا می نماید بر طبق هدف عدالت بایست این محصول اجتماعی طوری بالای افراد تقسیم گردد که بحیث عادلانه اطلاق شده بتواند به ارتباط این موضوع سوالی که عرض وجود مینماید عبارت از این است که عدالت چه بوده و چه وقت میتوان توزیع محصول اجتماعی را بصورت عادلانه گفت! البته جواب این سوال بصورت مطلق خیلی ها مشکل است زیرا مقیاسات آفاقی در این مورد موجود شده نمیتواند،اما چیزیکه اغلبآ درین مورد گفته شده میتواند عبارت ازین است که یک توزیع محصول اجتماعی وقتی بصورت عادلانه بوده میتواند که هر فرد مطابق به سهم تولیدی خود پاداش را دریافت نموده بتواند، بعضی از اقتصادیون را عقیده برین است که یک اقتصاد بازار دارای رقابت کامل بصورت اوتومات این پروبلم توزیع عاید
عادلانه را در صورتی حل نموده میتواند که هرگونه عوامل محود کننده رقابت از بین برده شده و دنیای جریان اقتصادی بحال خود گذاشته شود، مطابق باین اساس رقابت
کامل البته عوامل تولید بکارانداخته شده مطابق به سهم تولیدی شان پاداش داده میشود اما این نوع توزیع عاید عادلانه یک توزیع عاید وظیفوی را نشان داده و در مورد توزیع عاید شخصی که عمل اساسی برای توزیع عاید غیرعادلانه میباشد چیزی را ابراز نمی نماید.
توزیع عاید بین اشخاص ( توزیع عاید شخصی) مربوط به این است که هرفرد به چه پیمانه عوامل تولید را در اختیار دارد و به کدام اندازه این وسایل خود را در عملیه تولید بکار انداخته میتواند، وقتیکه در یک اقتصاد وسایل مادی و یا عوامل تولید بصورت نا مساویانه در بین افراد تقسیم شده باشد در این صورت توزیع عاید بین اشخاص نیز مطابق به آن بصورت نا مساویانه صورت و این موضوع یا کوشش افراد که چقدر سهم را در عملیه تولید و البته محصول اجتماعی دارا می باشد، سروکار ندارد. بنابرآن وقتیکه از توزیع عاید عادلانه صحبت به میان می آید باید جهد و کوشش شخصی افراد و همکاری آنها در عملیه تولید نیز بحیث مقیاس قرار داده شود، به اساس تعقیب و عملی نمودن این هدف عدالت است که یک اصلاح توزیع عاید( توزیع عاید مجدد) که خود را به اساسی بازار نتیجه میدهد، ضروری و لازمی دانسته شده و این اصلاح توزیع عاید بایست به کمک وسایل سیاست اقتصادی صورت گیرد ازین جهت است که امروز یکی از جمله اهداف مهم سیاست اقتصادی را توزیع مجدد عاید تشکیل داده و سیاست مالی نیز در تحقق بخشیدن این هدف با سیاست اقتصادی همکاری مینماید.
وسایل را که سیاست اقتصادی به منظور رسیدن به این هدف بکار می اندازد یکنوع آن عبارت از مداخلات مستقیم دولت به شکل تعین مزدها یا محدود نمودن مفاد متشبثین و امثال آن است که آزادی تصامیم اقتصادی اشخاص خصوصی را محدود نموده و به توسط آن میکانیزم اقتصادی را اخلال می نماید، از طریق بکار انداختن وسایل اقتصاد مالی دولت برعکس آن یک تغیر توزیع عاید یا توزیع مجدد عاید را بدون اخلال نمودن میکانیزم بازار نیز نایل شده میتواند وسایل را که سیاست مالی برای این منظور بکار انداخته میتواند عبارت از این است که توزیع مالیات دولت طوری بالای افراد صورت میگیرد که هر فرد مطابق به توان و قدرت مالی خود وبه تناسب عاید خود در تادیه مالیه سهم گیرد، معافیت های مالیاتی برای دارندگان عاید پائین که تلافی ضروریات حیاتی شان را نموده بتوانند، تحقیقات مالیاتی برای دارندگان عاید متوسط و مترقی پایه های مالیه بالای دریافت کنندگان عاید بلند این تفاوت های توزیع عاید را به پیمانه زیاد از بین برده میتواند.
سیاست مالی نه تنها توزیع عاید را از جنبه عواید که فوقآ تذکر داده شده بلکه همچنان از سمت یا جنبه مصارف از طریق امداد ها و معاونت ها نیز تحت تاثیر قرار داده و توسط آن تامین و رفع احتیاج را برای افراد ممکن ساخته میتواند، بالاخره سیاست
مالی به منظور تحقق بخشیدن و بلند بردن هدف عدالت توزیعی از بروز چنین انکشافات در اقتصاد جلوگیری مینماید که بسوی یک توزیع نامساویانه عاید
رهنمون میشود این چنین یک انکشاف نا مطلوب بطور مثال در یک اقتصاد وقتی بوجود می آید که سطح قیمت در اثر تقاضای اضافی همیشه بلند رفته و یا به عباره دیگر علایم انفلاسیون ظهورنماید.
در پهلوی ضررهای دیگری را که انفلاسیون دارا میباشد یکی آن عبارت از این است که طبقات مختلف از نظر عاید بصورت متفاوت متضرر میشوند که در آن جمله ضرر بیشتر برای دارندگان عاید ثابت است. وقتیکه در چنین یک حالت وسایل سیاست پولی بنابر دلیل که باشد چنین یک انکشاف نا مطلوب را از بین برده نتواند پس وظیفه یی که برای سیاست مالی باقی می ماند، عبارت از این است تا تقاضای مجموعی اقتصاد را توسط تدابیر و وسایل اختصاص یافته محدود نماید، وسایل را که سیاست مالی برای جلوگیری ازین حالت بکار می اندازد از طرف عواید عبارت از مالیه گذاری و از سمت مصارف تقلیل دادن چنین انواع مصارف که بخصوص تاثیر بلند برنده عاید را دارا باشد. توسط اتخاذ این نوع تدابیر تقاضای مجموعی اقتصاد تقلیل داده شده و در نتیجه از بلند رفتن بیشتر قیمت ها جلوگیری شده میتواند.
5. روابط اهداف :
1 – سیاست اهداف: در این صورت اهداف شباهت تام را به یکدیگر دارا میباشند مثلآ هدف استقرار قیمت ها مشابه با هدف خود داری از نوسانات سطح قیمت است که هر دو هدف را سیاست اقتصادی دارا میباشد.
2 – بیطرفی اهداف: در این صورت تحقق بخشیدن یک یا چندین هدف کدام تاثیر مثبت یا منفی را بالای اهداف دیگر وارد نمی نماید، مثلآ هدف تامین معیشت مصروفین یا مشغولین ( درچوکات بیمه بیکاری) سطح استخدام را تحت تاثیر قرار نمی دهد.
3 – مکملیت اهداف: مکملیت اهداف وقتی موجب شده میتواند که توسط نایل شدن یک هدف همچنان اهداف دیگر در عین حال یا با تاخیرات زمانی نایل شده بتواند مثلآ بلند بردن سطح استخدام باعث میگردد تا عاید ملی نیز بلند برود.
4 – رقابت اهداف: این حالت وقتی مشاهده شده میتواند که تحقق بخشیدن یک هدف در عین حال یا با تاخیرات زمانی رسیدن با هدف دیگری را کاملآ یا قسمآ متضرر سازد مثلآ سیاست استخدام کامل تا اندازه باعث بلند رفتن سطح قیمت ها گردیده در این صورت هدف استقرار قیمت را متضرر میسازد.
5 – ضدیت اهداف: در این صورت تحقق بخشیدن یک هدف باعث این میگردد تا از عملی کردن اهداف دیگر صرف نظر بعمل آید مثلآ امکان ندارد که سهم مصرف و سهم سرمایه گذاری یا پس انداز در عین حال بلند برده شود.
اهداف متذکره سیاست مالی اغلب اوقات در یک حالت متضاد قرار میگرند. خاصتآ خیلی ها مشکل است تا هدف عدالت با سایر اهداف بیک حالت توافق درآورده شود که اکنون یک حالت تضاد بین اهداف عدالت و آزادی توسط مثال آتی نشان داده میشود:
توزیع عایدی که به اساس مشغولیت ای آزاد و تصامیم آزاد در یک نظام اقتصاد آزاد صورت میگیرد طوریکه فوقآ تذکر داده شد تفاوت های زیاد را در بین افراد از نظر عاید نشان میدهد که این تفاوت ها باید بنابر اقتضای هدف عدالت تغیر داده شود، این نوع مداخلات دولت به غرض تامین عدالت توزیعی بذات خود یک محدودیت آزادی انفرادی را معنی میدهد، بنابر آن در این مثال دیده میشود که اگر عدالت توزیعی عملی گردد آزادی انفرادی موجود شده نمی تواند و اگر آزادی انفرادی بحال خود گذاشته شود در این صورت ناممکن است تا دولت عدالت توزیعی را عملی نماید. این چنین یک محدودیت آزادی که از طرف دولت صورت میگرد، بغرض برآوردن مفاد جامعه و نظام بوده و دولت نمی گذارد تا افراد از آزادی خود ها طوری استفاده نمایند که ضعف های اقتصادی مورد ظلم و تعدی قرار گیرد بنابر آن منظور از هدف عدالت،عبارت از وارد نمودن یک تغیر در توزیع عاید و یا از بین بردن تفاوت های فاحشی است که در بین طبقات مختلف عاید موجود بوده و با هدف آزادی در یک حالت متضاد قرار میگیرد.
سوالی که به ارتباط این موضوع قابل اقامه میباشد عبارت از این است که در صورت موجود بودن این ضدیت ها و رقابت ها در بین اهداف کدام یکی از آنها ترجیح داده شود، و یا به عباره دیگر چگونه راه حلی جستجو گردد؟
البته نمیتوان برای این سوال یک جواب قاطع و عمومی را پیدا نمود اما چیزیکه در این مورد ابراز نظر شده میتواند، عبارت از این است که آزادی مطلق و همچنان تطبیق عدالت با از بین بردن آزادی دو حالت نهائی را نشان میدهد.
بنابر آن هدف معقول و قابل سعی عبارت از این است که آزادی افراد تا حدودی به منظور برآوردن مفاد جامعه محدود گردد همچنان یک نزاع یا تضاد اهداف بین اهداف رفاه و عدالت حین تشکیل و ساختمان میتودهای مالیه گذاری نیز عرض وجود نموده میتواند، بطور مثال هدف رفاه تقاضا می نماید تا یک مالیه گذاری حتی الامکان طوری صورت گیرد که مصارف ناچیزی را برای دولت نتیجه دهد، در حالیکه رعایت هدف عدالت تنها وقتی ممکن شده میتواند که برای درک و تثبیت شرایط مشخص مصارف تمام شد زیادتری از طرف دولت در نظر گرفته شود بنا بر آن وقتیکه چنین تضادها و رقابت ها در بین اهداف عرض وجود می نمایند بایست چنین یک حالت بین البینی انتخاب گردد که نظر به شرایط و مقتضیات خاص هر مملکت یک مفاد حتی الامکان بزرگتری را برای مملکت نتیجه بدهد.
فصل سوم
وسایل سیاست مالی
I. تاثیرات عواید دولت بالای اقتصاد
1 - تاثیرات مالیات
تاثیرات عوضی مالیه وقتی مشاهده میشود که یک مالیه جدید وضع گردیده و یا پایه های مالیاتی موجوده تغیر داده شود اولین عکس العمل را که تادیه کنندگان مالیه ممکن است از خود نشان بدهند عبارت از این است که یک تغیری را در رویه اقتصادی شان وارد می نماید، توسط این تغیر رویه یا تغیر معاملات اقتصادی سعی میگردد تا در حدود امکان از اشیای دیگریکه کمتر مالیه گذاری شده باشد تقاضا نموده و به این ترتیب توسط مرور بسوی اشیای عوضی تاثیرات مالی جدید را از بین برده و یا لااقل تاثیرات آنرا محدود نماید.
چون در اساس این نوع تغیر معامله اقتصادی اصلآ یک عوض قرار داده از این جهت بنام تاثیرات عوضی مالیه یاد میشود. در مورد اینکه برخورد شدگان مالیه تا چه پیمانه از بار مالیه گریز نموده میتوانند تابع به امکانات و اندازه اشیای عوضی است، به این معنی که هر قدر امکانات اشیای عوضی بیشتر باشد به همان پیمانه امکانات گریز از مالیه بیشتر و عکس آن هر قدر امکانات عوضی کمتر باشد به همان اندازه امکانات گریز از مالیه کمتر میگردد، وقتیکه در یک اقتصاد عاملین اقتصادی خانواده ها و تصدیها تفکیک گردند هر کدام بر طبق ساختمان و نوعیت مالیه عکس العمل های را از خود نشان می دهند. در ساحه خانواده ها سه نوع امکان عکس العمل و یا گریز از مالیه تشخیص میگردد که قرار ذیل اند:
الف – خانواده ها هنگام مصرف نمودن عاید خود ها سعی می نمایند تا از اشیای که کمتر مالیه گذاری شده باشد تقاضا نموده و با این وسیله تقاضای خود را برای اشیائیکه بیشتر مالیه گذاری شده باشند محدود ساخته و در نتیجه از پرداخت مالیه خود داری نمایند، این شکل عوضی بنام عوضی مادی یاد میشود.
هر قدر یک مالیه اختصاصی باشد ( مثلآ مالیات بر مصارف خاص ) به همان اندازه امکان این عوضی بیشتر میگردد، زیرا در صورت مالیات بر مصرف خاص که بالای یک امتعه و یا گروپی از امتعه معین مالیه وضع میگردد تنها قیمت یک امتعه یا مقداری از امتعه مالیه گذاری شده بلند رفته و قیمت اشیای عوضی تقریبآ بحال خود باقی می ماند در صورتیکه مالیه یک مالیه عمومی باشد مثلآ مالیات بر مصارف عمومی، چون در این صورت قیمت تمام اشیا در اقتصاد بلند می رود از این رو امکانات عوضی مادی نیز محدود میگردد.
ب – شکل دوم عوضی بنام عوضی زمانی یاد میشود این نوع امکان عوضی برای خانواده ها و تصدیها وقتی ممکن و میسر شده میتواند که به طور مثال قبل از وضع نمودن یک مالیه جدید یا بلند رفتن پایه مالیه خانواده ها و تصدیها به اندازه مبلغ مالیه
یک مفاد را نایل می شوند، علاوه برآن این نوع عوضی به نسبت ذخیره نمودن اشیا به همان پیمانه سبب تنزیل قیمت ها گردیده و تاثیراتی را بالای قیمت وارد می نماید. چون در قیمت اشیا مبلغ مالیه شامل نمی باشد بنابرآن خانواده ها و تصدیهای مسول تا زماینکه برای خریداری شی مالیه گذاری شده ضرورتی احساس نه نمایند در داخل یک مدت معین ( تا زمانیکه اشیای خریداری شده شان به مصرف برسد) از بار مالیه گریز می نمایند.
ج – شکل سوم عوضی که امکانات آن نسبتآ محدود است بنام عوضی مکانی یا محلی یاد میشود این شکل عوضی بطور مثال در صورت امکان پذیر شده میتواند که خانواده ها اشیای مورد ضرورت شان را در عوض خریداری از فروشگاه های داخل از فروشگاه های خارجی که از نظر مالیه مزیت داشته باشند خریداری نموده بتواند این سه نوع امکان عوضی به منظور گریز و خلاصی از مالیه همچنان در مورد تصدیها نیز موجود شده میتواند که ذیلآ مورد مطالعه قرار میگیرد. وضع یک مالیه جدید یا بلند بردن یک مالیه موجوده مثلآ بلند بردن مالیات بر مزد کارگران را باعث میشود تا از متشبثین مزدهای بلندتری را مطالعه نموده و به این ترتیب مالیات بر مزد را بالای متشبثین انتقال نماید. در مورد اینکه کارگران تا چه اندازه به عملی نمودن این تصمیم شان موفق شده میتوانند مربوط به قدرت کارگران در بازار کار است. چون قدرت کارگران در بازار کار تابع به شرایط زمانی و مکانی است بنابر آن نمیتوان درین مورد یک جواب عمومی را که در هر وقت و هر جای قابل تطبیق باشد اداء نمود اما چیزیکه بصورت عمومی ابراز نظر شده میتواند عبارت از این است که در صورت موجود بودن سازمان های کارگری قدرت کارگران بیشتر بوده و در نتیجه امکان انتقال مالیه نیز سهل گردیده و بالای مفاد سرمایه داران و متشبثین فشاری وارد می نماید و عکس آن در صورت عدم موجود بودن سازمانهای کارگری که بیشتر در کشورهای روبه انکشاف موجود میباشد نظر به مقام ضعیف کارگر، منفرد امکان انتقال نیز مشکل میباشد.
در صورت امکان اول وقتیکه کارگران موفق شوند تا مالیه را بالای متشبثین انتقال نمایند متشبثین نیز مجبور میشوند تا به مقابل این عکس العمل ها، عکس العمل را از خود نشان دهند. اولین عکس العمل را که متشبثین ممکن است از خود نشان بدهند عبارت از این است که تغیراتی را در پلان تولیدی و سرمایه گذاری خود وارد نموده و به این ترتیب سعی می نمایند تا از ترکیب عوامل تولید به نحوی دیگری استفاده نموده و حتی الامکان کارگران را توسط سرمایه تعویض نموده و به این ترتیب از انتقال
مالیات بر مزد جلوگیری نمایند، این شکل عوضی که بنام عوضی مادی یاد میشود وقتی برای متشبثین و سرمایه گذاران امکان پذیر شده میتواند که در داخل تصدی عوامل تولید طوری ترکیب شده باشند که یک تابع تولیدی تعویضی موجود شده بتواند در این شکل تابع تولیدی متشبثین سعی می نمایند تا برای گریز از مالیه عوامل تولید را در داخل تصدی طوری تعویض نمایند که مطابق به پرنسیپ اقتصادی تولیدات آنها
حتی الامکان مصرف تمام شد حداقل را سبب شود، به این ترتیب از یک طرف متشبثین از انتقال مالیات بر مزد خود داری نموده و از طرف دیگر مالیه بالای ترکیب حداقل مصرف تمام شد تصدی تاثیر مثبت را وارد می نماید که به مقابل این تاثیر مثبت بیکاری کارگران که توسط سرمایه عوض میشوند نیز وجود دارد. در صورت دیگر هر گاه در داخل تصدی یک تابع تولیدی تحدیدی موجود باشد چون در این حالت ترکیب عوامل تولید یک اندازه معین کار و سرمایه را از نگاه تخنیکی ایجاب می نماید در این صورت امکان تعویض یک عامل تولید توسط دیگر عامل تولید موجود نبوده و بنابر آن متشبثین نمی توانند عوض کارگران سرمایه بیشتر را بکار انداخته و توسط آن از بار مالیه خود داری نمایند.
بنابر آن در این شکل تابع تولیدی متشبثین تنها وقتی می توانند از بار مالیه گریز نمایند که بکلی از تولید صرف نظر نمایند
از عوض زمانی تصدیها وقتی استفاده نموده میتوانند که بطور مثال ذخایر، اندازه فرسایش و سایر مصارف فعالیتگاه را بلند برده و توسط آن مفاد مکلف به مالیه را نظر به واقعیت پائین تر نشان داده و در نتیجه از بار مالیه قرار نماید.
در این صورت از پرداخت مالیه بکلی صرف نظر شده نتوانسته بلکه تادیه مالیه صرف از نظر زمانی به تعویق انداخته شده میتواند در صورت این تعویق زمانی مالیه دو امکان موجود شده میتواند بدین معنی که اگر در دوره های آینده پایه مالیه بطور مثال نزول نماید در این صورت متشبثین یک قسمت مالیه را پس انداز نماید زیرا در این صورت مبلغ کمتری را نظر به دوره گذشته بحیث مالیه تادیه می نماید در صورت امکان دیگر هر گاه در دوره های آینده پایه مالیه هنوز بلند رفته و متشبثین بخواهند ذخایر، فرسایش و سایر مصارف نقدی را محض به منظور فرار از مالیه بلند برند این چنین تدابیر غیر پلان شده تصدیها میتواند بسوی سرمایه گذاری های غلط نسبی موجود شود، در این صورت البته بیشتر سرمایه گذاری های غلط البین موجود، میشود. درصورت عوضی مکانی یا محلی تصدیها سعی می نمایند، محل فعالیت شان را در جای انتخاب نمایند که از نظر مالیه مساعد باشد که به این ترتیب مالیه بالای انتخاب محل تصدی ها نیز تاثیر وارد می نماید. مثلآ تصدیهائیکه با کار متکاثف تولید می نمایند محلی را ترجیح داده و انتخاب می نمایند که در آنجا مالیات بر سرمایه بیشتر باشد و تصدیهای دیگری که با سرمایه متکاثف تولید می نمایند محلی را انتخاب می نمایند که مالیات بر مزد درآن بلند باشد این امکان انتخاب عمل – فعالیت برای تصدیها
طوریکه تذکر داده شد در تحت شرایطی میسر شده میتواند که در داخل یک مملکت تفاوت های مالیه گذاری در داخل ایالات و مناطق موجود باشد از قبیل تفاوت های مالیاتی در ایالات مختلف سویس به ارتباط این موضوع سوالی عرض وجود می نماید و آن عبارت از این است که علت موجودیت این تفاوتهای مالیاتی در داخل یک مملکت چیست؟ به جواب این سوال میتوان گفت که علت اساسی آن عبارت از تعقیب نمودن نمودن اهداف سیاست انکشافی منطقوی است به این معنی که دولت توسط فراهم نمودن
مزایای مالیاتی مناطقی را که خواسته باشد میتواند در آنجا منابع را جلب و تشویق نماید.
2- 1 تاثیر مالیات بالای عاید:
عاید عبارت از جریان اشیا و خدماتیست که به یک عامل اقتصادی در یک دوره زمان معین تعلق میگیرد، هر عامل اقتصادی یک قسمت عاید پولی خود را به منظور خریداری اشیا یا مصرف مستقیم استعمال نموده و یک قسمت دیگر یا کمیت باقیمانده آنرا برای تشکل دارائی بکار می اندازند، برطبق منبع عاید یعنی اینکه عاید از کجا منشه میگیرد بین عاید کار و عاید ملکیت تفریق میگردد.
عایدیکه متکی به ملکیت است به شکل عاید سرمایه یا ربح و عاید اجاره وکرایه جریان می نماید.
1- 1 تاثیرات مالیات بالای مصرف و پس انداز خانواده ها:
عایدی را که خانواده ها بدست می آورند یک قسمت آنرا برای تامین ضروریات حیاتی به مصرف رسانیده و یک قسمت دیگر آنرا برای رفع ضرورت آینده پس انداز می نمایند، اندازه مصرف و پس انداز خانواده ها از یک طرف تابع به بلندی عاید حقیقی و از طرف دیگر تابع به تمایل به مصرف و تمایل به پس انداز است. چون هر دو عامل تحت تاثیر قراردهنده مصرف و پس انداز نظر به شرایط اقتصادی و اجتماعی هر مملکت فرق می نماید بنابر این نمی توان یک نظر واحد و قاطع را در زمینه ابراز نمود اما چیزیرا که بصورت عمومی میتوان ابراز نمود عبارت ازین است که دریافت کنندگان عاید پائین نظر به در یافت کنندگان عاید بلند بصورت نسبی یک تمایل بر مصرف بلندتری را دارا میباشد زیرا بر طبق قانون انگل مصارف ضروریات حیاتی و بخصوص مصارف برای مواد ارتزاقی یک قسمت بیشتر عاید دریافت کنندگان عاید پائین را در برگرفته در حالیکه این سهم نزد دریافت کنندگان عاید بلند بصورت نسبی ناچیز است.
تاثیر مالیات بالای خانواده ها از نظر نوعیت و بلندی پایه های مالیه کاملآ بصورت متفاوت می باشد یعنی انواع مختلف مالیات از قبیل مالیات بر مصارف عمومی و مالیات بر مصارف خاص و همچنان سایر مالیاتیکه در سیستم مالیاتی یک مملکت موجود میباشد، هر کدام تاثیرات مختلفی را بالای خانواده ها وارد می نماید، تغیرات در مالیات مستقیم در مرحله اول عاید اسمی را تحت تاثیر قرار داده و توسط آن سهم مصرف و پس
انداز را تحت تاثیر قرار میدهد در حالیکه تغیرات در مالیات غیر مستقیم ( در صورتیکه مالیه انتقال داده شده می تواند) از طریق تغیر و بلند رفتن قیمت ها عاید حقیقی را متاثرمیسازد، تاثیر مالیات بالای عاید اسمی و همچنان بالای عاید حقیقی وقتی بصورت منفی قابل ارزیابی است که عاید بصورت ثابت باقیمانده و یا به تناسب مالیات بلند نرفته باشد، چون مالیات مستقیم از قبیل مالیات بر عایدات افراد تقریبآ در تمام ممالک پیشرفته و صنعتی جهان یک عاید تکافو کننده برای ضروریات حیاتی را از مالیه معاف میدارد
بنابر آن در چنین ممالک دارندگان عاید پائین از طرف این نوع مالیه یا اصلآ متاثیر نشده و یا تنها به پیمانه ناچیز متاثر بشوند در حالیکه مالیات غیر مستقیم از طریق انتقال آن بالای قیمت ها طبقات دارای عاید پائین را بیشتر متضرر میسازد.
در ممالک روبه انکشاف که سیستم مالیاتی شان اصل فوق را رعایت نکرده و یا کمتر رعایت نموده باشد در این صورت دریافت کنندگان عاید پائین در صورت مالیات مستقیم نیز نظر به ممالک پیشرفته و صنعتی بیشتر متضرر میشوند. بنابر این از تذکرات فوق چنین نتیجه گیری میشود که مالیات مستقیم به پیمانه زیاد پس انداز و مالیات غیر مستقیم بر عکس آن مصرف را محدود می نماید.
1- 2 تاثیر مالیات بالای سرمایه گذاریها:
فعالیت های سرمایه گذاری متشبثین اساسآ تابع به دو عامل یعنی تمایل به سرمایه گذاری از یک طرف و امکانات تمویل سرمایه گذاری ها از طرف دیگر میباشد. بحیث مهمترین عامل و محرک برای تمایل به سرمایه گذاری ها بر طبق عقاید قدیم امیدواری مفاد دانسته میشود. میتود های جدید سرمایه گذاری که معروف ترین مدافعین آنها عبارت اند از دومار، موسگراف، رتیکتنولد وغیره به این عقیده اند که در جوار امیدواری مفاد همچنان محرکات غیر مادی از قبیل تامین شدن مقام اجتماعی، کسب شهرت بدست آوردن خدمات وغیره نیز رول مهمی را در تصامیم سرمایه گذاری های متشبثین دارا اند.
چون مالیه گذاری بصورت عموم محرکات غیر مادی را تحت تاثیر قرار نمیدهد از اینرو سعی می گردد تا تاثیرات مالیات بالای امیدواری مفاد مطرح بحث قرار داده شود، چون هدف اساسی اول متشبثین بصورت عموم عبارت از بدست آوردن مفاد است بنابر آن متشبثین تا زمانی به سرمایه گذاری شان ادامه میدهند که مفاد متوقعه از پروژه های سرمایه گذاری شده بدست آمده بتواند. تاثیرات مالیات بر مفاد آکنون مربوط به اندازه و بلندی مالیات است، اگر بلندی مالیات به پیمانه باشد که تمام مفاد نایل شده را از بین نبرد، در این صورت مالیه تنها به پیمانه محدود فعالیتهای سرمایه گذاری را تحت تاثیر منفی قرار میدهد اما اگر نرخ های مالیه طوری بلند تعین گردد که از طریق قیمت ها انتقال داده شده نتوانسته و تصدیها را به یک حالت کسر تقاضا مواجه سازد در این صورت مالیه تاثیر مانع کنان را بالای سرمایه گذاری ها وارد می نماید.
طوریکه تحقیقات تجربوی دومار و موسگراف نشان داده و نتیجه داده اند یک سرمایه گذاری همچنان تا زمانی صورت گرفته میتواند که یک تصدی به ضرر مواجه نشود.
گرچه درین حالت کدام مفاد مادی برای متشبث موجود نیست معذالک محرکات غیر مادی که دارای ارزش های معنوی اند متشبث را تشویق می نمایند تا سرمایه گذاری خود را بکلی متوقف نسازد این تحقیق البته مختص به ممالک پیشرفته و صنعتی بوده و در ممالک روبه انکشاف امکان تطبیق آن به مشکل موجود شده میتواند زیرا درین ممالک روحیه متشبثین آن قدر انکشاف نکرده است که برای ارزشهای معنوی ارزشی را قایل شده و بدون بدست آوردن مفاد نیز به سرمایه گذاری ها ادامه بدهند. چون سرمایه گذاریها
یکی از جمله عوامل مهم انکشاف اقتصادی در یک مملکت محسوب میشود از اینرو چنین تدابیر مالیه گذاری بایست در نظر گرفته شود تا اندازه مالیات طوری تعین نشود که مانع سرمایه گذاری ها گردیده و در نتیجه انکشاف اقتصادی مملکت را تحت تاثیر منفی قرار دهد.