افغانستان
افغانستان
جمهورى افغانستان با 652225 كيلومتر مربع در شرق ايران و شمال پاكستان قرار دارد.
افغانستان بخشى از فلات ايران بوده و حدود 75% آن را نقاط كوهستانى تشكيل مىدهد. كوههاى هندوكش با طول 600 كيلومتر در نواحى شمال و شرق آن كشيده شده است. جيحون (آمو دريا) هيرمند، كابل رود و هريرود از منابع آبى مهم اين كشورند. افغانستان به دريا راه نداشته و محصور در خشكى است. آب و هواى آن گرم و خشك و متغير مىباشد. (16)
اين سرزمين تا قبل از هيجدهم ميلادى كشور واحدى نبود و در هزارههاى دوم و اول ق.م مسيح تحتسكونت و اشغال اقوم آريائى در آمد.
نخستين بارى كه ذكرى از افغان آمده، عنوان «آوه گانه» است كه در گزارشهاى مربوط به فتوحات مسلمين در سرزمين هندوكش مىباشد معادل فارى اين لفظ سواركار است و هر دو گروه پشتونها و تاجيكها را دربر مىگيرد. اما كهنترين ذكر از هندوكش (سرزمين فعلى افغانستان) در زند اوستا بنام «باكترى» يعنى بلخ آمده است. در 329ق.م اسكندر اين سرزمين را متصرف گرديد و كوشانىها كه مدتها بر اين ناحيه حكمرانى داشتند در 220 ميلادى منقرض شدند. در دوره بعدى يعنى اوايل قرن سوم و در زمان اردشير اول، اين سرزمين جزو امپراطورى ايران بود. فتح افغانستان توسط سپاه اسلام در سال 32 هجرى (سال 652 ميلادى) صورت گرفت و در دوره اقتدار عباسيان، مرو، بلخ و سمرقند - با وجود دورى از مركز حكومت - از مراكز پرآوازه علمى بود در زمان سلطان محمود غزنوى اين سرزمين رونق فزايندهاى يافت و شهر غزنه به عنوان مركز آموزش و ايجاد حوزههاى علمى قلمداد گرديد. در 525ق.م غوريان شهر با شكوه غزنه را تصرف نموده و آنرا به آتش كشيدند. در 617ه.ق چنگيزخان به دره رود سند رسيد و پس از آن شهر بى دفاع بلخ را مورد تجاوز شديد قرار داده، و تمامى اهالى آن را از دم تيغ گذرانيد. در زمان شاهرخ ميرزا فرزند تيمور، هرات مركز مهم سياسى بازرگانى و مركز حكومت وى بود. از سال 1160ق ( 1747م) به بعد حكومت مستقل افغانستان را اعضاى دو خانواده از طايفه ابدالى در دست داشتند. احمد خان ابدالى پس از قبل نادرشاه افشار، حكومت جديد را در افغانستان پديد آورد. (17) ولى با ضعف دولت قاجار و رقابت روسيه و انگلستان، انگلستان اين كشور را به تصرف خود درآورد و تا سال 1298ش (1919م) در اختيار داشت.
در اين حال امان الله خان روى كار آمد كه افغانستان را يك كشور پادشاهى اعلام نمود و خود را پادشاه خواند و كليه قراردادهايى را كه با انگلستان منعقد شده بود، فسخ نمود. در سال 1929م با توطئه انگليسىها، محمد نادر خان كه دست نشانده آنان بود روى كار آمد اما با ترور وى در سال 1932م، فرزند او ظاهر خان با نام محمد ظاهر شاه جانشين او گرديد.
در 17 ژوئن 1973 هنگامى كه شاه سرگرم ديدار از اروپا بود قانون اساسى ملغى و نظام پادشاهى در يك كودتاى نظامى به رهبرى داوود و با كمك جناح پرچم حزب دموكراتيك خلق افغانستان (18) منسوخ شد و خود داوود زمام امور را بدست گرفت و با اينكار بساط دير پاى سلطنت در افغانستان، با كودتايى آرام به نظام جمهورى تبديل شد. با كودتاى خونين ماركسيستى 27 آوريل 1978م (ارديبهشت 1357) توسط نور محمد تركى از رهبران حزب تحريم شده دموكراتيك خلق افغانستان، بساط حكومت داوود خان برچيده شد. در اواخر سال 1357 هم تره كى پرچم افغانستان را تغيير داد و پرچم جديدى كه به پرچم شورى شباهت داشت جايگزين آن نمود، و عملا افغانستان جزو اقمار شوروى سابق قرار گرفت.
بلافاصله پس از كودتا، بازداشتهاى دسته جمعى شكنجه و اعدامهاى مخفى شروع شد، پليس مخفى سياسى تشكيل و مذهب مورد استهزاء قرار گرفت.
هنگامى كه امت مسلمان افغانستان از روى كارآمدن نظام ماركسيستى با خبر شدند مبارزات گستردهاى را بر عليه آن آغاز نمودند، اوج گيرى اين مبارزات به حدى بود كه تعداد بيشترى از پرسنل نظامى شوروى به افغانستان سرازير شدند. در 14 سپتامبر 1979م (23 شهريور 1358) حفيظ الله امين بعنوان رئيس جمهور جديد قدرت را در دست گرفت. در دسامبر 1979 به بهانه حمايت از امين نيروهاى مسلح شوروى بتدريج وارد افغانستان شدند اما قبل از تهاجم شوروى، رئيس جمهورى كشته شد. جانشين وى ببرك كارمل بود كه در يك بيمارى فرمايشى! در بهار سال 1365ش جاى خود را به دكتر نجيب الله داد. با قاومتشديد مردم مسلمان، در آوريل 1988م قراردادهاى ژنو امضا شد و در فوريه 1989م نيروهاى شوروى بطور كامل از افغانستان خارج شدند و در 14 آوريل 1992م دكتر نجيب الله استعفا داد و در دفتر سازمان ملل متحد در كابل پناه گرفت.
گرچه در پى مجاهدت طولانى مردم افغانستان پيمان ژنو ميان پاكستان و افغانستان منعقد و به حضور نظامى 10 ساله شوروى در افغانستان خاتمه داد اما مكانيسم انتقال قدرت به مردم تقريبا مسكوت گزارده شد و يك حالت بلاتكليفى در افغانستان حاكم بود. سازمان ملل در نظر داشتحك.مت بر اساس ابتكار عمل دبير كل به شوراى 15 نفره واگذار شود كه با مخالفت برخى از جناحهاى افغانى روبرو شد. سرانجام در پنجم ارديبهشت ماه سال 1371 پس از 13 سال استقامت ملتسلحشور افغانستان و مبارزه نفسگير نيروهاى جهادى با تصرف شهر كابل بدست نيروهاى مجاهد افغانى، سرزمين اسلامى آزاد شد، (19) و سران نيروهاى مقاومت براى بدست گرفتن قدرت بر سر تشكيل يك شوراى 51 نفره توافق كردند كه رهبرى ان را صبغت الله مجددى به عهده دارد به دنبال آن دولت موقتى بوجود امد كه رئيس آن برهان الدين ربانى رهبر جمعيت اسلامى افغانستان مىباشد. از آن سوى گلبدين حكمتيار رهبر حزب اسلامى افغانستان با تحريكاتى به تعرض نظامى بر عليه كابل دست زد تا سهم بيشترى در آينده افغانستان بدست بياورد و در صدد است كه با عمليات نظامى شديد انتقال قدرت به شوراى مورد نظر او كه در آن اكثريت با پشتونهاست صورت گيرد. وجود احمدشاه مسعود (مسعول شاخه نظامى جمعيت اسلامى افغانستان) در دولت جديد و بخاطر تاجيك بودن او، حكمتيار را نگران اين موضوع كرده كه اين حركت ممكن است به سلطه 200 ساله پشتونها در افغانستان پايان دهد.
از سوى ديگر «هاشمى لولنجى» از محققان شيعه و نويسنده كتاب «انقلاب اسلامى به روايت تحليل» عقيده دارد شيعيان افغانستان كه به 7 ميليون نفر بالغ مىگردند و 25% كل سكنه افغانستان را تشكيل مىدهند در نظام سياسى جديد نقش كمترى دارند و نيز بايد سميتيافته و مرزهاى منطقه شيعه نشين كه بر اساس نقشه ظاهر شاه عوض شده به جاى اول بازگردد. (20) در ناحيه كرت سه و كوى سنگى افغانستان بين حزب شيعه (وحدت اسلامى) و گروه سنى (اتحاد اسلامى) درگيرىهايى بوجود آمد زيرا حزب وحدت اسلامى ادعا دارد كه در هيات دولت كنونى افغانستان، اين حزب نمايندهاى ندارد و خواستار سهيم شدن معيتشيعه «هزاره» در افغانستان است.
اين بود اجمالى از تاريخ مملو از درد و رنج افغانستان، كشورى كه مردمانش كمتر رايحه خوش آزادى را استشمام كرده است. ملت مسلمان اين سرزمين هم در 40 سال تاريخ ستم شاهى و هم در 19 سال، سلطه دولتهاى كمونيست بار فقر و ستم و اختناق، هجوم و چپاول بيگانه را بر دوش خود تحمل نموده است. دوران تجاوز كمونيستها بر اين كشور مسلمان، دوران اسارت است زيرا امت مسلمان آن از اكثر حقوق فرهنگى، سياسى و اجتماعى خود محروم بود.
از عواقب وخيم تجاوز و سلطهگرى بر اين كشور اسلامى آواره شدن چندين ميليون افغانى است تا قبل از سال 1986 تعداد اين آوارگان در خارج از كشور به 5 ميليون نفر رسيد، پاكستان اعلام كرد 2200000 نفر آواره ثبت نام شده دارد، ايران اعلام كرد دو ميليون آواره افغانى وارد اين كشور شدهاند هزاران افغانى ديگر در اروپا، امريكا، هند و خاورميانه پراكنده شدند در داخل كشور، حدود دو ميليون تن از روستاهاى زادگاه خود به كوهستانها يا به كابل گريختند. ميزان تلفات از سال 1979م بيش از يك ميليون تن برآورد شد. تا پايان سال 1986 حدود 50% جمعيت كشته يا تبعيد و يا بع عنوان آواره داخلى جابجا شده بودند كه در تاريخ، اين رقم بى سابقه است.
بازگشت اين حجم عظيم آواره كه در برخى منابع رقمى معادل 45% كل جمعيت افغانستان گزارش شده خود از مصائب ديگر اين كشور زخم خورده است. اين زير بناى اقتصادى جامعه افغانستان تحمل بازگشت چنين جمعيتى را دارد زيرا چندين سال آن را به ويرانهاى تبديل نموده، مناطق كشاورزى پر از مينها و بمبهاى منفجر نشده است كه خطر مهمى براى آوارگان خواهد بود. (21)
بنا به نقل «محمد هادى» وزير كشاورزى افغانستان، كشت غلات كه قبل از جنگ و تجاوز در زمينهايى به مساحت 3872000 هكتار انجام مىشد به 190000 هكتار تنزل يافته است ميزان دامها از 25 ميليون راس به 20 ميليون راس رسيده و صادرات كشاورزى از 78% به 10% كاهش يافته است، جمعيت بخش كشاورزى از 71% به 20%رسيده است. (22)
حال كه افغانستان وارث چنين سرزمين جنگزده و تخريب شده است; بايد همكارى اقوام و گروههاى مختلف به بازسازى آن اقدام شود، گروهها و اقوام گوناگون بايد مراقب اين باشند كه جهاد چندسالهشان از باور اسلامى منشا مىگرفت و حال كه پيروزى را درآغوش گرفتهاند بايد وحدت خود را بر محور اسلام حفظ كنند و از تفرقه و تحزب دست بردارند و به خود متكى باشند.
مردم افغانستان از نژادهاى گوناگون تشكيل شدهاند كه به دو دسته بزرگ تقسيم مىگردند: نژاد سفيد شامل پشتوها، تاجيكها و نورستانيها و نژاد زرد شامل تركها، تاتارها، مغولها و ازبكها. زبان رسمى مردم افغانستان فارسى درى و پشتو است.
بخش كشاورزى مهمترين بخش اقتصاد اين كشور است كه بيش از نيمى از درآمد ملى و 75% صاردات آن را تامين مىنمايد البته خشكسالىهاى شديد كشاورزى اين منطقه را به صورت ديم است و به باران نياز دارد به شدت تهديد مىنمايد. انگور از محصولاتى است كه آب و هواى افغانستان با آن سازگارى دارد. گندم و پنبه هم در افغانستان به عمل مىآيد. كشاورزان افغانى به دامدارى هم اشتغال دارند و گوسفند قره گل كه پوست آن شهرت جهانى دارد يكى از صادرات مهم آن است.
افغانستان ازنقطه نظر معادن نيز غنى است اما اين ذخائر در نقاطى واقع شدهاند كه بدليل مشكل حمل و نقل استخراج و استفاده از آنها با دشورايهاى عمدهاى توام است. در وضع فعلى ذخائر گاز اطراف مزار شريف كه كل ذخيرهاى آن به 3 ميليارد متر مكعب مىرسد از مهمترين منابعمعدنى آن مىباشد. مقدارى از آن در كارخانه كود شيميائى و برق مزار شريف استفاده مىشود.
در استان باميان منابع سنگ آهن وجود دارد اما بخش مهمى از اين ذخائر در ارتفاعات واقع شده كه هزينه استخراج آن زياد است. صنايع دستى و ريسندگى در افغانستان رواج دارد. محصور بودن در خشكى و عدم دسترسى به درياهاى آزاد بر مشكلات اقتصادى اين كشور افزوده است
مسلمانان قاره آسيا
مقدمهاى درباره سيماى كلى اين قاره
قاره آسيا با مساحت 000/44000 كيلو متر مربع بزرگترين قاره كره زمين است است كه 25% كل خشكىهاى زمين را دربر مىگيرد. اين قاره از ناحيه شمال به اقيانوس منجمد شمالى، از مشرق به اقيانوس آرام و از جنوب به اقيانوس هند محدود مىشود. بحر احمر در جنوب غربى آن، اين خشكى بزرگ را از افريقا جدا مىكند تنها راه ارتباطى بين اين دو قاره، صحراى سينا بود كه با حفر كانال سوئز در ان، راه خشكى اين دو قاره قطع شد. تنگه برينگ اين قاره را از آمريكاى شمالى جدا نموده و كوههاى اورال مرز غربى آسيا با قاره اروپاست. در قاره آسيا مىتوان بلندترين قله (اورست) وسيعترين فلاتها، جلگهها، دشتها و طولانىترين و پر آبترين رودها را مشاهده نمود. درياچه خزر به عنوان بزرگترين درياچه دنيا ور درياچه بايكال به عنوان عميقترين درياچه جهان، در اين قاره واقعهد. بدليل شرياط گوناگون، انواع آب و هوا را مىتوان در اين سرزمين مشاهده نمود. انواع جنگلها، و نيز صحارى، كويرها و بيابانها، نقاط پوشيده از يخ، سيماى ديگرى از قاره آسيا را ترسيم مىنمايند. از 5 ميليارد سكنه دنيا، 64% در اين قاره سكونت دارند كه از اين لحاظ پرجمعيتترين قاره به شمار مىرود. جمعيت اين قاره غالبا در هواحى جنوب و جنوب شرقى آن زندگى مىكنند. مردم آسيا از دو نژاد زرد و سفيد تشكيل شدهاند و در صد نژاد سياه در آن كم است. آسيا مهد سه دين بزرگ يعنى اسلام، مسيح و يهود است و خورشيد تمدن از اين قاره به نقاط ديگر تابيدن گرفته است.
وجود ذخائر عظيم و منابع غنى چون نفت و ذغال سنگ موجب نفوذ استعمار در اين قاره از قرن بيستم گرديد كه اين پديده موجبات غارت اين قاره را توسط ابرقدرتها فراهم ساخت و با وجود آنكه ذخائر اين قاره موجب گردش چرخ صنايع كشورهاى غربى شد، خود در اين زمينه توسعه نيافت و بجز چند كشور چون ژاپن و كره اساس اقتصاد كشورهاى اين قاره بر كشاورزى و دامدارى استوار است.
مسلمانان قاره آسيا
قاره آسيا مركز تابش نور توحيد و كانون نشر اسلام است. نسيم طراوت بخش وحى دز آغاز بر اين سرزمين وزيد و فرهنگ و تمدن اسلامى در آن بنيان نهاده شد. بسيارى از آثار درخشنده مسلمين كه جلوههاى معنوى و مقدس دارند در اين قاره واقعهد. قبله مسلمين، حرمين شريقين، اماكن مذهبى مراقد مطهر معصومين و اهلبيت و غالب جلوههاى هنر اسلامى در اين قاره واقعند. بستر جغرافيائى صحنههاى ترايخى صدر اسلام و مركز خلافت مسلمين در صدر اسلام در جنوب غربى اين خشكى وسيع قرار گرفته است.
در سال 1966 ميلادى ازن قاره، 450 ميليون نفر مسلمان داشته است كه حدود 70% مسلمانان جهان را در تاريخ مذكور تشكيل مىداده است. اين ميزان در سال 1972 ميلادى به 550 ميليون نفر بالغ گرديد كه 362 ميليون آن مربوط به كشورهاى مستقل اسلامى و 188 ميليون به اقليتهاى مسلمان اختصاص داشته است. در حال حاضر قريب به 75% مسلمين جهان كه به 800 ميليون نفر بالغ مىگردند در اين قاره سكونت دارند كه 65% در واحدهاى سياسى مستقل و 35% در كشورهاى غير مسلمان اين قاره زندگى مىكنند.
در وضع فعلى 15 كشور مستقل در اين قاره بين 50 تا 99% مسلمان دارند. وسيعترين اين كشورها عربستان است كه 2149690كيلومتر مربع وسعت دارد و در ناحيه استراتژيك خاور ميانه قرار گرفته است مجموع مساحت اين كشورها به يازده ميليون كيلومتر مربع بالغ مىگردد كه 25% وسعت آسيا را تشكيل مىدهد.
كشورهاى واقع در آسياى غربى و جنوبى در قرون اوليه به اسلام گرويدند اما سرزمينهاى آسياى جنوب شرقى در قرون پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم اسلام را پذيرا گشتند.
در اين بخش، كشورها و نواحى مسلمان نشين اين قاره را مورد بررسى قرار مىدهيم و براى سهولت كار قاره مزبور را به پنج قسمت تقسيم كرده و به مشخصات جغرافيائى نقاط مسلماننشين مىپردازيم:
الف - آسياى جنوب غربى (خاور ميانه);
ب - آسياى جنوبى;
ج - آسياى جنوب شرقى;
د - آسياى شرقى;
ه - آسياى مركزى;
الف - آسياى جنوب غربى (خاور ميانه)
آسياى جنوب غربى، بخش مركزى جهان اسلام است و از نقطه نظر تاريخى و مسائل سياسى و سوق الجيشى اهميت ويژهاى دارد. اين ناحيه به لحاظ آب و هوايى از تابستانهاى بسيار گرم و خشك و زمستانهاى نسبتا كوتاه، برخوردار است. نواحى شمالى اين منطقه را رشته كوههايى فرا گرفته كه بخشهاى زيادى از تركيه، ايران و افغانستان را در بر مىگيرد. در بخش شرقى اين برجستگىها، زمينهاى هموارى ديده مىشود كه با رسوبات دجله و فرات پديد آمده و خاك حاصلخيزى دارند. در جنوب رودهاى دجله و فراب كه به خليج فارس مىريزند، غير از زمينهاى پست بين النهرين، شبه جزيره عربستان قرار دارد كه از نظر وسعت، بزرگترين شبه جزيره جهان است و با وجود هم مرز بودن با دريا از سه طرف، سرزمين خشك و صحرايى است. در اطراف درياى خزر، درياى سياه، درياى مديترانه، درياى سرخ و خليج فارس زمينهاى حاصلخيزى قابل مشاهده است.
در اينجا 6 نژاد گوناگون در كنار هم زندگى مىكنند. با سه زبان اصلى عربى، فارسى و تركى در قسمتهاى مختلف اين منطقه تكلم مىشود. اين بخش از آسيا منشا پيدايش سه دين بزرگ اسلام، مسيح و يهود بوده و فرهنگ در اين سرزمين بر اساس معتقدات و معارف اسلامى بنياد گزارده شده و زبان قرآن كه عربى است در ان گسترش زيادى داشته كه در فرهنگهاى ديگر تاثير قابل ملاحظهاى گذاشته است.
وجود مكه قبلهگاه مسلمين، فلسطين (الهام بخش سه دين بزرگ) به اين منطقه اهميت ويژهاى توام با هالهاى از قداست بخشيده است. با وقوع انقلاب اسلامى ايران در 22 بهمن 1357ش، آسياى جنوب غربى دچار تحولى عظيم گشت كه شرق و غرب را در نگرانى شديد و بهت و حيرت فرو برد. پيروزى اين انقلاب شكوهمند الهى به رهبرى حضرت امام خمينى (ره) و با ايثار و فداكارى امت مسلمان ايران اهميت تجارى و سوق الجيشى اين ناحيه را تحت الشعاع قرار داده و استكبار را از گسترش اين نهضت به وحشت انداخته است.
آسياى جنوب غربى و شمال شرقى افريقا را بنام خاور ميانه (1) مىشناسند. اولين بار در سال 1902 ميلادى افسرى آمريكايى، طى مقالهاى از اين اصطلاح استفاده كرد و در سال 1948م سازمان ملل متحد آن را پذيرفت. (2)
تمركز جمعيت به دليل شرايط اقليمى و موقع جغرافيائى در اين بخش از آسيا يكسان نيست و اغلب مردم در مناطق ساحلى مرطوب و زمينهاى حاصلخيز تمركز يافتهاند. سه كشور تركيه، ايران و افغانستان 75% سكنه اين منطقه را تشكيل مىدهند.قريب به 40% مردمان ايننواحى در كانونهاى شهرى به سر مىبرند، از عربستان كه بگذريم، تجانس جمعيت در كشورهاى ديگر اينمنطقه كمتر ديده مىشود و اغلب كشروها اقليتهاى متفاوتى دارند.
قرار گرفتن اين ناحيه در ميان سه قاره اروپا، آسيا و افريقا و نيز وجود درياها، رودها و تنگههاى استراتژيك و بهرهمندى آن از ذخائر عظيم نفت، موجب آن شده تا ابرقدرتها و كشورهاى بزرگ صنعتى براى دسترسى و سلطه بر آن، با يكديگر در رقابتسختى باشند و كشمكشها و بحرانهاى زيادى را در آن پديد آورند. موضعگيرى دول اين منطقه در مقابل دول غربى و تكيه بر ناسيوناليسم، بسيارى از روابط و پيوندهاى اين منطقه را به تحليل برده و يگانگىهاى فرهنگى را ضعيف نموده و با وجود آنكه، آئين مشترك و قبله واحدى دارند در حالت نزاع و ستيز با يكديگر به سر مىبرند، اين رفتارها كه توام با تفرقه و تشتت استسبب آن گشته كه با تؤطئه عوامل استكبار بين كشورهاى مسلمان سرزمين مذكور تضادهاى سياسى، فرهنگى و اجتماعى پديد آورده به نحوى كه با وجود دسترسى به منابع عظيم و سلط بر نواحى سوق الجيشى و مهمتر از آن، بهرهمندى از اخوت عقيدتى و بنيانهاى مذهبى عميق، نتوانند در مناسبات جهانى به نحو تعيين كنندهاى ابراز وجود كنند و از حل معضلى چون غصب سرزمين فلسطين توسط گروهى صهيونيست غاصب، عاجز باشند. جبهه گيرىهاى سياسى اين كشورها در موقعيتهاى گوناگون، نيز آنها را وادار به تشكيل سازمانها و نهادهاى سياسى و يا پيوستن به تشكيلات سياسى غربى نموده است. اين سازمانها در حل مشكلات كشورهاى مزبور و نيز رفع مسائل و بحرانهاى منطقه از خود توانائى آنچنانى نداشته و شكاف بين دول اسلامى را شدت بخشيده است.
تعداد واحدهاى سياسى اين بخش از قاره آسيا به 15 واحد بالغ مىگردد كه در مجموع 7 ميليون كيلومتر مربع وسعت دارند.
اين كشورها با 000/000/200 سكنه 16% مسلمين جهان را تشكيل مىدهند. ذيلا به بررسى اجمالى واحدهاى جغرافيايى آن خواهيم پرداخت:
عربستان
قبل از ظهور اسلام و در عصر جاهليت، مردمانى در شبه جزيره عربستان سكونت داشتند كه به طور كلى عرب ناميده مىشدند و به دو دسته اعراب قحطانى و اعراب عدنانى تقسيم مىشدند. اين دو، از نظر تاريخى، ريشه مشترك دارند ولى عدنانيان در سلسله نسبتخود به حضرت ابراهيم (ع) مىرسند اين طايفه در نجد و حجاز بودند اما عربهاى قحطانى به يمن رفتند. اين افراد تابع حك.متى نبودند و اساس مليت آنان قبيله بود و اعضاى هر قبيله از شيخ قبيله اطاعت مىكردند. عصبيت جاهلى و ناسيوناليزم قبيلهاى افراد را به جان هم مىانداخت و گاهى بر سر مسائل جزئى، جنگى چون نبرد بسوس 40 سال طور مىكشيد. خونريزى، قساوت، غارت و تجاوز از برنامههاى اين قبايل بود. گرچه صحرانشينى و بيابانگردى پيشه عربها بود اما زندگى شهرى به شكلى ضعيف در يمن، عدن، حضرت موت، حجاز، يثرب و طائف ديده مىشد. به لحاظ عقايد مذهبى، گروه كوچكى بدون آنكه آداب و رسوم خاصى داشته باشند به خداى يكتا و آئين ابراهيم (ع) كه دين حنيف ناميده مىشد، معتقد بودند.
يهوديان كه 13 قرن قبل از ميلاد پس از خرابى اورشليم به حجاز مهاجرت نموده بودند به رواج آئين خود در عربستان پرداخته و گروهى را پيرو خود ساختند. ايران و روم براى نفوذ به اين شبهه جزيره با هم در رقابت بودند و تحت تاثير تبليغات روميان مسيحى، طوايفى ربيعه و غسان، مسيحى شده و برخى هم با تاثير پذيرى از آئين ايران آن روز، به دوگانه پرستى روى آورده بودند. شخصى بنام «عمرو بن لحى» هم بتپرست را در اين شبهه جزيره بوجود آورده بود. (3) آشفتگى و بحرانى كه بر اين ناحيه سايه افكنده بود، مردمان محروم و ستمديده را در تيرگى خاصى قرار داده بود كه طلوع نورو فروغ اميدى را خواستار و در انتظار آن بودند كه دستى از غيب برون آيد و آنان را از اين مرداب و گرداب ننگين نجات دهد كه ناگهان با بعثت پيامبر اسلام (ص) شب سياه ظلمانى و تاريكى جهل و عناد به پايان ريد و فجر صادق اسلام، انسانها را اميدوار نمود. ظهور آئين مذكور در اين سرزمين، موجب آن شد تا عدهاى از مشركان و بتپرستان به هياهو و جنجال و تبليغات منفى پرداخته و تنگناهايى براى پيامبر اسلام(ص) و ياران با وفايش بوجود آورند و در صدد آن بودند تا اين نور الهى را خاموش كنند غافل از آنكه اراده خداوند بر ان تعلق گرفته بود كه بشريت با رهبرى و ارشاد رسول معظمش به سوى معنويت، عقيده و ايمان باز گردد. و خود را از خطر سقوط و نابودى نجات دهند و به دليل انطباق اين آئين با گرايشهاى فطرى و حمايت از ناحيه عقل و منطق، همه جانبه بودن، جهانى و جاودانى آن و بخاطر خلاء اعتقادى - سياسى كه در آن عصر، جهان گرفته بود، با استوارى و پايدارى پيامبر و ياران فداكارش نه تنها در جزيرة العرب كه در سرزمينهاى ديگر انتشار يافت و مورد پذيرش جويندگان حقيقت قرار گرفت و جنبش و تحول معنوى كه در پرتو وحى بوجود آمد،تمدنى عظيم و با شكوه را بنا نهاد كه قرنها بشريت را از فيض وجود آن بهرهمند بود.
كشور عربستان متجاوز از 75% شبه جزيره عربستان را دربر گرفته است. در بخش شرقى آن خليج فارس و در غرب آن درياى سرخ واقع است. صحراى نجد بخش اعظم آن را تشكيل مىدهد كه بخش جنوبى آن را ربع الخالى مىگويند كه با 000/500 كيلومتر مربع پهناورترين بيابان خشك و خالى جهان است. مناطقى كه در امتداد سواحل خليج فارس واقع مىباشد به احساء معروف است نواحى كناره درياى سرخ كه از بندر عقبه در شمال تا يمن در جنوب ادامه دارد شامل حجاز و عسير مىباشد.
جمعيت عربستان به 000/13600 نفر بالغ مىگردد كه نيمى از آنها در شهرها، عدهاى در روستاها و گروهى به صورت قبيلهاى در صحاريى زندگى مىكنند. اين كشور در حال حاضر 4000 قبيله دارد.
شيوه حكومت اين كشور پادشاهى است و با دول غربى و به ويژه امريكا روابط گسترده اقتصادى سياسى دارد و با كشورهاى ژاپن، آلمان، فرانسه، برخى دول مسلمان و كشورهاى افريقائى، مناسبات تجارى - سياسى دارد. از گذشته بدليل واقع شدن قبله مسلمين در اينكشور همه ساله مسلمانان جهان براى فريضه عبادى - سياسى حج به اين ناحيه مىآيند تا در ايام ذيحجه و طى مراسمى داده اما در گذشته عربستان در جهان سياست و اقتصاد جائى نداشت، با افزايش بهاى نفت از سال 1970م و كشف ذخائر جديد نفت، عربستان ازاعتبارى ويژه براى دول صنعتى برخوردار شده كه شامل 25% ذخائر دنيا و بيش از 35% كل اوپك به حساب مىآيد. عربستان بخش عظيمى از درآمد نفت را صرف خريد تجهيزات جنگى مىكند. در سال 1980م بودجه دفاعى آن 18 ميليارد دلار بوده كه از اين نظر در جهان اول بوده است. (4) قريب به 2 ميليون كارگر و متخصص خارجى از كشورهاى گوناگون در اين كشور به كار اشتغال دارند و كارهاى كليدى و مديريتها در دست مهاجرين غربى است.
مركز حكومت عربستان، شهر رياض و از شهرهاى مهم آن مكه و مدينه است.
شهر مكه در سمت غربى شبه جزيره عربستان و در جنوب مدينه بين دو رشته كوه محصور گرديده است. با ساختن خانه كعبه در اين نقطه توسط حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل و پيدايش چشمه زمزم شالوده شهر مكه ريخته شد. در شمال شرقى مكه جبل النور قرار گرفته كه غار حراء در آن واقع است. همان جايگاه مقدسى كه محل راز و نياز پيامبر اسلام(ص) بود و در آن بر آن سرور وحى نازل شد. كوههاى عرفات و منى در شرق مكه هستند در مكه،اماكن مقدسى وجود دارد كه مهمترين و با عظمتترين آن مسجدالحرام است كه خود شامل كعبه معظمه، مقام ابراهيم، حجرالاسود و ... است. صفا و مروه كه جايگاه بلندى است بر كوه ابوقبيس و ميان صفا و كوه ابوقبيس و مسجدالحرام قرار دارد.
مسجد منى و مسجد مزدلفه از آثار مذهبى مكه مىباشد. (5) مدينه در 500 كيلومترى شمال مكه و در زمين هموارى بين دو كوه قرار گرفته، آب و هواى گرم و خشكى دارد اين شهر در عصر جاهليتيثرب نام داشت كه با ورود پيامبر اكرم(ص) بدان، مدينة النبى نام گرفت.
كوه احد در شمال مدينه قرار دارد. كوههاى طى در مشرق و كوه عير در جنوب آن واقع است. از آثار مقدس و مذهبى آن مسجد النبى، آرامگاه رسول گرامى اسلام(ص) را مىتوان برشمرد، مسجد قبا نيز در جنوب غربى مدينه قرار دارد. مسجد ذوقبلتين كه از مساجد ساده اما معروف مدينه است در وادى عقيق قرار دارد در آن دو قبله يكى به جهت بيت القدس و ديگرى به سوى كعبه به چشم مىخورد. در همين مسجد بود كه با پيام وحى به رسول خدا قبله از بيت المقدس به سوى خانه كعبه تغيير نمود. (7) از زيارتگاههاى مدينه، قبرستان بقيع و گورستان احد قابل ذكر است. بقيع در طرف شرقى مدينه واقع است و آرامگاه مطهر حضرت فاطمهزهرا(س) صديقه كبرى دخت گرامى حضرت محمد(ص) مدفن فاطمه بنت است مادر اولين امام شيعيان حضرت على(ع) و تربت 4 ستاره درخشان آسمان ولايت و امامتيعنى: امام حسن مجتبى(ع)، امام سجاد(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) و مدفن جمعى از اصحاب حضرت محمد(ص) و على(ع) و عدهاى از عرفا، زهاد و علماء در اين قبرستان قرار دارد.
فلسطين
كشور فلسطين، سرزمين كم وسعتى است كه در ناحيه خاور ميانه و در شرق مديترانه قرار دارد. اين سرزمين همچون پلى سه قاره آسيا، افريقا و اروپا را به هم متصل مىكند و قلب جهان عرب و حلقه اتصال شرق و غرب مىباشد و الهام بخش سه دين بزرگ دنيا است. چنين موقع مهم و خصوصيات ويژه، اين كشور را به صورت يكى ازم ناطق استراتژيك جهان درآورده است اما اشغال آن توسط صهيونيستها و با حمايت ابرقدرتها و نيز آواره شدن چندين ميليون فلسطينى موجب آن گشته تا قلبهاى مسلمين جهان محزون و متاثر گردد.
3500 سال قبل از ميلاد اقوام سامى از قلب عربستان به سوى مصر، عراق، سوريه، لبنان، و فلسطين كوچ نمودند كه 25 قرن ق.م، يكى از اين اقوام كه به كنعانيان معروف بودند فلسطين را به عنوان محل سكونتخود برگزيدند. 20 فرن ق.م اولين دولت تحت عنوان كنعانيه در كشور مزبور تاسيس شد.
در سال 1225 ق م، قوم بنى اسرائيل به رهبرى حضرت موسى(ع) در فلسطين كونتيافتند. حدود هزار سال ق.م، اقوامى بنام «فلسطين» كه از جزاير درياى اژه آمده بودند به اين ناحيه راه يافته و جاى كنعانيان را گرفتند بنى اسرائيل به سركردگى داوود نبى و بعد از او به رهبرى سليمان پيامبر در حدود ده قرن ق م دولت عبرانى را در اين كشور بوجود آورده كه رقيب دولت اقوام فيلسطين بود.
فلسطين در سال 772ق م به تصرف آشور و به سال 539 ق م توسط كوروش اشغال شد. در اواسط نيمه دوم قرن چهارم ق.م اسكندر آن را تصاحب نمود.
در سال 395 ميلادى فلسطين به عنوان مستعمره روم غربى اداره مىشد و از اواسط قرن هفتم تا شانزدهم فرمانروايان عرب بر آن استيلا داشتند.
در سال 1517م جزئى از خاك امپراطورى عثمانى بود كه به مدت 4 قرن آن را در اختيار خود داشتند و تا سال 1917م بر آن حكومت مىكردند. (8)
در سال 1897م اولين كنگره صهيونيزم در شهر بال سوئيس به سرپرستى هرتزل برگزار شد و هدف خود ار اين گونه مشخص نمود:
«هدف صهيونيسم عبارت است از ايجاد يك وطن قومى براى ملتيهود در سرزمين فلسطين».
در نوامبر 1917م، بريتانيا اعلاميه مشهور بالفور را مبنى بر تاسيس وطن قومى براى لتيهود در فلسطين صادر كرد. جنگ جهانى اول پايان نيافته بود كه يهوديان وعده تشكيل كشور يهود را از بريتانيا دريافت نمودند و انگليس با مشاركتشريف حسين حكمران قتحجاز، دولت عثمانى را از فلسطين بيرون راند و مهاجرت يهوديان به اين سرزمين آغاز شد و دولت انگلستان به قيموميتخود در اين كشور پايان داد. (9) اعراب در خلال قيامها و انقلابهائى، مخالفتخود را با وعده بالفور اعلام نمودندكه اين حركات زمينه ساز انقلاب بزرگ سال 1936م و 1939م بود كه برجستهترين رهبرش شيخ عزالدين قسام است. و بالاخره سازمان ملل متحد قطعنامه شماره 181 را مبنى بر تقسيم فلسطين به دو كشور يهودى و عربى در تاريخ نوامبر 1947م صادر نمود و در سال 1948م سازمان جهانى صهيونيزم برپائى اسرائيل را اعلام داشت. در سال 1948م سكنه يهودى فلسطين اشغالى به 33% كل جمعيت فلسطين رسيد كه 67/5% اراضى فلسطين را اشغال نموده بودند.
گرچه ارتش دول عربى وارد جنگ با متجاوزين اسرائيلى شد ولى پس از رسوائىها و خيانتها به آتش بسها و موافقتهايى تن داده و عقب نشينى نمود و رژيم غاصب به سال 1856م به كانال سوئز حمله كرد. در 28 مه 1964م كنگره عمومى فلسطين در شهر قدس با اعلام تاسيس: سازمان آزادى بخش فلسطين (ساف) پيمان ملى فلسطين را تصويب كرد و سپتامبر همين سال ارتش آزادى بخش فلسطين براى مبارزه با غاصبين بوجود آمد.
در ژوئن 1967م، اسرائيل به سه كشور مصر، سوريه و اردن حمله نمود و كرانه غربى رود اردن، نوار غزه، صحراى سينا و بلندىهاى جولان را متصرف شد. اين حركت موجب آواره شدن تعداد زيادى از مردمان فلسطين به سو كشورهاى عربى و خاورميانه گرديد. و بدين گونه متجاوزين كه بعد از سال 1948م 78% سرزمين مزبور را تصرف كرده بودند با ضميمه كردن نواحى متصرف شده، علاوه بر سرزمين فلسطين به نقاط حساس دول مجاور هم دستيافتند.
يكى از اسفبارترين آثار شوم غصب فلسطين، حادثه ناگوار اوراگى بيش از سه ميليون نفر از مسلمانان مظلومى است كه هستى خود را از دست داده و در نواحى مختلف خاورميانه و حتى سراسر جهان پراكندهاند. پناهندگانى كه در سوريه، مصر، اردن و لبنان سكونت دارند در شرايط دشوارى زندگى مىكنند و نيز به عنوان مثال در جريان يورش اسرائيل به اردوگاههاى صبرا و شتيلا 4000 نفر كه اغلب زن و كودك بودند به شهادت رسيدند گاهى هدايايى زيبا و فريبنده به كودكان فلسطينى هم توسط اسرائيل داده مىشود اما اين هدايا چيزى جز بمبهاى رنگارنگ خوشهاى نيستند و به محض آنكه كودكان بر اين گوىها دست مىگذارند، در آغوش آنها منفجر شده و اميدشان را به ياس مبدل مىسازد و چه بسا كودكانى با اين هدايا! دست و پاى خود را از دسا داده و يا قطعه قطعه مىشوند. (11) آن دو ميليون نفرى هم كه در سرزمينهاى اشغال شده به سر مىبرند كه بگين آنان را «سرخ پوستان ما» ناميده بود وضع رقت بارى داشته و از هيچ گونه حقوق اجتماعى و سياسى برخوردار نيستند و هر لحظه مورد تهاجم، شكنجه و ايذا قرار مىگيرند، خانه و اراضى ايشان نيز مصادره و گاهى محصولاتشان را با مواد شيميائى نابود مىكنند. فاجعه كشتار خونين دير ياسين در آوريل 1948 كه بگين جزئيات آن را در كتاب خود توضيح داده و بدان اعتراف نموده، از جمله حوادث ناگوارى است كه براى ملت محروم فلسطين رخداده است. (12)
فلسطين به لحاظ جغرافيائى در حال حاضر شامل دو منطقه است:
منطقه شمالى كه بخش بالاى آن را ادامه تپههاى جنوب لبنان مىپوشاند كه زمينهاى بلندى بنام «جليلى» (13) را بوجود مىآورد. قسمت جنوبى كه شامل جلگه مرتفع بيابانى است و به بيابان نقب (14) موسوم است كه نيمى از سرزمين فلسطين را دربر مىگيرد. آب و هواى فلسطين در تابستانها گرم و در زمستانها معتدل و بارانى است به غير از چند رود كوچكى كه به درياى مديترانه مىريزد رود مهمى در اين سرزمين جريان ندارد.
اكثريت جمعيت 5/6 ميليونى فلسطينى را مسلمانان تشكيل مىدهند كه اغلب از نژاد سامى بوده و به عربى صحبت مىكنند. مركز فلسطين، بيت المقدس است كه از نظر اسلام، مسيحيت و يهود مكانى مقدس مىباشد اين شهر كه به قدس و اورشليم هم مشهور است در 55 كيلومترى غرب رود اردن و 80 كيلومترى شرق مديترانه بر روى ارتفاعات متوسط قرار گرفته از قديمىترين شهرهاى مذهبى جهان به شمار مىرود. بيت المقدس شامل دو بخش قديم و جديد مىباشد، قسمت قديمى تماما داخل قلعه و حصار محكمى است كه آخرين بار در زمان عثمانيان بازسازى شد. در جنوب شرقى بخش قديم محوطه مستطيلى استكه مسجد اقصى، مسجد صخره قبة الصخره در آن قرار گرفته و مجموعا حرم شريف نام دارد و مساحت آن به 15% مساحت بيت المقدس قديم بالغ مىگردد. دروازه شرقى اين حرم كه دروازه طلايى نام دارد (در ديوار شرقى قرار گرفته) حرم را با كو زيتون يا كوه طور ربط مىدهد. دروازه جنوبى رو به شهرهاى بيت اللحم و الخليل است، مسجد الاقصى چون در دامنه كوه ساخته شده شامل دو طبقهاى است كه شيب آن در طبقه اول تمام شده و طبقه دوم صاف است. سقف طبقه زيرين بر روى 88 ستون مربعى سنگى در 15 رديف قرار دارد، طول مسجد 18/5 متر و عرض آن 5/54 متر است. (15) پيامبر اسلام - ص - پس از آنكه به قدرت خداوند از مسجد الحرام به مسجد الاقصى سير داده شدند از اين مسجد سفر آسمانى (معراج) خود را آغاز نمودند. در بخش غربى حرم ديوار ندبه واقع شده كه مكان مقدس يهوديان است و در پاى آن زانو زده و به تفكر فرو مىروند. (16) سطح سر ستونها و حاشيه محراب آياتى از قرآن كريم با بهترين خط نسخ عربى و كوفى كه گاهى از طلاى ناب و برجسته هستند ديده مىشود. (17)
از وضع اقتصادى مردم فلسطين كه حدود 60% آنان در خارج از وطن خود زندگى مىكنند به دليل پراكندگى در ساير كشورها، آمارهاى دقيقى در دست نمىباشد با اين حال بر خلاف مصائب زياد و آواردگى و بى خانمانى بين كودكان و نوجوانان فلسطينى عشق وافرى به فراگيرى دانشهاى مورد نياز جامعه وجود دارد به لحاظ فرهنگى در سايه تلاش و كوشش خود در زمينههاى كوناگون علمى، تخصصهاى عالى داشته و به مدارج عالى علمى و شغلى دستيافتهاند و متخصصان آنان در بخش صنايع كشورهاى عربى به ويژه پالايشگاهها و مراكز پتروشيمى مشغول بكارند و برخى در سطح معاونت وزارت در كشورهاى خاورميانه ارتقاء يافتهاند.