مصر

كشور مصر در شمال شرقى افريقا و در جنوب غربى آسيا واقع است. درياى مديترانه در شمال و درياى سرخ در شرق آن قرار دارد. كانال استراتژيك سوئز از شبه جزيره سينا (مربوط به مصر) عبور مى‏كند اين كانال بندر سوئز را در كنار درياى احمر به بندر پرت سعيد در كناره مديترانه متصل مى‏نمايد و كوتاهترين راه بين كشورهاى قاره اروپا و كشورهاى اقيانوس هند و سرزمينهاى غربى اقيانوس آرام مى‏باشد و يكى از مهمترين راههاى آبى بين المللى از لحاظ تعدا و ظرفيت كشتى‏هايى كه از آنجا عبور مى‏كند به شمار مى‏رود. اين كانال در سال 1869 م در زمان اسماعيل پاشا، خديو مصر رسما افتتاح شد و در سال 1956م توسط جمال عبد الناصر ملى اعلام گرديد. عمق آن 7 متر، عرض آن 22 متر (9) و طول آن 168 كيلومتر است. طولانى‏ترين رود دنياى اسلامى يعنى نيل، كشور مصر را به دو بخش شرقى و غربى تقسيم مى‏كند و در نزديكى قاهره به چند شاخه تقسيم شده و با دلتاى بزرگى به درياى مديترانه مى‏ريزد. (10 دلتاى نيل به دليل رسوبات حاصلخيز، از مهمترين اراضى كشاورزى جهان به شمار مى‏رود. مادر حضرت (موسى(ع) به دستور خداوند فرزندش موسى(ع) را در صندوقى گذاشت و در همين رودخانه افكند كه بعد از خانه فرعون سر در آورد و با وجود آنكه فرعون در صدد كشتن او بود بدليل شوق آسيه (همسر او) از كشتن موسى صرف نظر نمود. و بدين گونه رحمت بى پايان حق بر موسى(ع) سايه افكند و در حمايت لطف الهى از هر گونه گزندى مصون ماند. و چون به سن رشد و كمال رسيد خداوند متعال علم و حكمت به وى آموخت و او را به پيامبر برگزيد.

همچنين كوه طور واقع در سرزمين سينا، جايگاهى است كه در آن بر حضرت موسى(ع) وحى نازل شد و او در همين نقطه به پيامبر برگزيده شد. آب و هواى مصر در نواحى شمالى، مديترانه‏اى و در نواحى ديگر بجز دره نيل، و گرم و خشك است.

99% از سكنه 25 ميليونى در دره رودخانه نيل كه 4% وسعت كل كشور است‏سكونت دارند 44% در كانونهاى شهرى و بقيه در روستاها اقامت دارند، رشد سالانه جمعيت 6/2% تراكم نسبى آن با توجه به 1001449 كيلومتر مربع وسعت، حدود 52 نفر مى‏باشد. مردم آن اكثرا از نژاد سامى و قبطى بوده و زبان و خط رسمى و مداول عربى است. 93% مردم مصر مسلمان و سنى مذهبند.

مصر تمدنى 6000 ساله دارد و در 8000 سال ق.م قبيله‏اى در مصر سفلى اقامت گزيد. اوليت فرعون آن يعنى منس حكومت واحدى را بوجود آورد و آخرين آن دستور ساخت اهرام ثلاثه را داد در قرن سيزدهم قبل از ميلاد و در زمان خلافت عمر جزو قلمرو اسلامى گرديد. آئين قديمى مصريان بت پرستى بود و پس از تسلط امپراطور روم بر مصر، مسيحيت آئين تحميلى مصريان گرديد. اختناق فكرى، مالياتهاى سنگين، تبعيض و شكنجه، عواملى بود كه خشم و تنفر قبطيان و مردم مصر را بر عليه حكومت جائر روم برمى‏انگيخت كه بر اثراين عصيان به مذهب ارتدكس كه نقطه مقابل مذهب رسمى حكومت روم بود، روى آوردند. استقبال قبطيان از آئين اسلام نيز خود مظهر اين روح استنكار و حريت طلبى بود و با ورود مجاهدين اسلام به سرزمين مصر، با وجود سد محكمى كه از سوى حكام رومى مصر شوند و درمدت كوتاهى اين آئين رشد فزاينده‏اى در مصر يافت و در اندك زمانى سرزمين بصورت يك كشور مسلمان نشين درآمد. مسلمانان بر حسب توصيه پيامبر اسلام(ص) با مصريان از در مسالمت و خوش سلوكى وارد شدند زيرا پيامبر اكرم(ص) به آنان فرموده بود:

«شما مصر را مى‏گشائيد نسبت به اهالى آن سامان نيكى كنيد چه آنان را حق خويشاوندى و دامادى است.» (11)

رونق اسلام در مصر به حدى بود كه در زمان حكومت عمر بن عبدالعزيز خليفه اموى تعداى مسيحيان آن بسيار كم و ميزان جزيه آن به مبلغ ناچيزى تنزل يافت.

كليساها و اموال موقوفات مسيحيان در مدت حكومت مسلمين بر مصر، از آزادى و امنيت و حمايت مسلمين برخوردار بود مسلمانان در رفتار خود عملا ثابت نمودند كه براى رهائى ملل از اسارت فكرى و تامين آزادى مذهبى آمده‏اند نه براى منافع مالى و توسعه قلمرو جغرافيائى.

دكتر گوستاو لوبون در كتاب «تمدن اسلامى و عرب‏» رفتار مسلمانان را با مصريان اين گونه توضيح مى‏دهد:

«... مسلمانان با وجود آنكه ابتدا تلفات زيادى دادند و در فتح مصر (12) بالغ بر 23000 نفر مسلمان به قتل رسيد پس از پيروزى كامل از عفو و اغماض و ملايمت دريغ ننمودند و نسبت به آشوبگران، عفو عمومى صادر كردند و عذرهاى هر كى را بحست قبول پذيرفتند و سدها و راه‏ها و نهرها را آباد و مبالغ هنگفتى هم به مصرف ابنيه و عمارات رسانيدند.»

از همان روزى كه اسلام وارد مصر شد تشيع نيز به مصر راه يافت و قبل از آنكه حضرت على(ع) به خلافت برسد عده‏اى از يارانش را مصريان تشكيل مى‏دادند. حضرت على(ع) قيس بن سعد و پس از او محمد ابن ابى بكر را به اداره مصر گماشت كه اين دو صحابى حضرت على(ع) از پايه‏ها و عوامل اسقرار تشيع در مصر بودند و پرچم تشيع در مصر به اهتزاز در آمد. چندى نگذشت كه عمرو عاص، مصر را پس از نبردى خونين فتح نمود و محمد بن ابى بكر را دستگير و پس از كشتن او جسدش را در ميان الاغ مرده‏اى قرار داده و آتش زد. با روى كار آمدن مروان بن حكم، زبا نشيعيان مصرى بسته شد و طرفداران او در مصر به دشمنى با طرفداران على و اهلبيتش پرداختند. در عهد متوكل عباسى، والى او در مصر به سال 236 قمرى تمام شيعيان را به دستور متوكل اخراج نمود و آنان را به سوى عراق فرستاد.

در قرن سوم هجرى با وقوع قيامهايى، حرارتهايى در شيعيان بوجود آمد. روى كار آمد فاطيمان مصر، نور اميدى براى پيروان اهلبيت بود. (2) در زمان فاطميان مصر از اقيانوس اطلس تا درياى سرخ و شبه جزيره عربستان و شمال عراق گسترش يافته بود. اين سلسله در نظر داشتند عباسيان را منقرض كنند اما وجود تفرقه و تشتت در دستگاه آنان اجازه چنين حركتى را ندارد. پيشرفت صليبيون موجب محدوديت متصرفات دولت فاطمى بود. فاطميان تشيع را علنى نمودند و دستور دادند بردر و ديوار شهر بنويسند، «خيرالناس بعد رسول الله(ص) على بن ابى طالب(ع)» در روز عاشورا مراسم حزن انگيز و در روز عيد غدير آئينهاى ويژه‏اى را بر پا نمودند. دراواسط قرن ششم هجرى اين سلسله توسط ايوبيان انقراض يافت. ايوبيان به ترويج مذاهب چهارگانه تسنن پرداخته و با تشيع به شدت مخالفت نمودند و روز عاشورا را عيد مقرر كردند. با وجود رفتار فجيع و توام با قساوت، گرچه طرفداران شيعه در مصر كم شدند لكن هنوز پيروان اين آئين در مصر كه اغلب مهاجرند به برپائى مراسم ويژه بزرگداشت اهلبيت و تعمير و بازسازى مشاهدى كه به شيعه منسوب است (مثل تعمير و بازسازى مشهد راس الحسين در قاهره) مشغولند ضمنا سيده زينب دختر يحيى بن زيد بن على بن حسين(ع) در مصر دفن مى‏باشد. در قرون معاصر، شيعيان تحت تهاجم فرهنگى و تبليغات ضد شيعى قرار گرفته‏اند، و نوشته‏هائى برعليه آئين آنها در مصر انتشار يافته است. چنانچه احمد امين كتاب فجرالاسلام و ضحى الاسلام را بر ضد شيعه نگاشت. (14)

در قرن سيزدهم(1250م) همسر نواده صلاح الدين ايوبى به نام شجرة الدر به سلطنت رسيد و او تنها زنى است كه در دروه اسلامى بر مصر فرمانروائى داشته است. بعد از ايوبيان سلسله‏اى از مماليك روى كار آمدند كه سلطان سليم اول نهمين خليفه دولت مقتدر عثمانى آنان را بر انداخت و بر شام و مصر استيلا يافت. حكومت عثمانيان بر مصر 250 سال ادامه يافت.

در سال 1798م ناپلئون پس از تصرف جزيره مالت بدون كمترين زحمتى وارد اسكندريه مصر شد، ناپلئن كه با مقاومت‏شديد مردم مواجه گشت طى اعلاميه‏اى، واژه‏هايى را بكار برد تا مردم را جذب خود كند از آن جمله اعلاميه خود را با جمله بسم الله الرحمن الرحيم، لا الا الا الله محمد الرسول الله آغاز كرد[!] و در آن آمده بود كه سلسله‏هاى مماليك كه بر كشور مصر حكومت داشته‏اند ملت فرانسه را تحقير نموده‏اند و به زيباترين كشور جهان (مصر) ستم كرده‏اند و ادامه داده بود كه:

«اينك اراده الله رب العالمين بر اين قرار گرفته كه به سلطنت آنان پايان داده شود»[!] همچنين ناپلئون خود را دوست دولت عثمانى و حامى مذهب اسلام معرفى كرده بود. همراه با حركات مزورانه‏ناپلئون، بدستور وى سربازانش مردم را قتل عام مى‏كردند، و عده‏اى را تحت‏شكنجه‏هاى شديد، مى‏گشتند. سرانجام با وجود مقاومت‏شديد و مبارزات مسلمانان مصر، فرانسويان قاهره را به تصرف خود در آوردند و مجددا چندين هزار نفر را كشتند و دهها روحانى مسلمان را يا گردن زدند و يا سوزانيدند، اما دولت انگليس طى نبردى با فرانسويان، مصر را از چنگال فرانسه بيرون آورد. (15)

در سال 1878م خديو مصر تحت فشار استعمارگران، كابينه‏اى را روى كار آورد كه اكثر اعضاى آن اتباع اروپائى بودند و به كابينه اروپائى معروف بود. از سال 1882 انگلستان، مصر را مستعمره خود نمود و در سال 1922م بر اثر فشار مردم مسلمان مسلمانان مصر، قرارداد شناسايى استقلال مصر امضا شد و در سال 1936م (1315 شمسى) كه ملك فواد اول به قدرت رسيد، استقلال رسمى مصر حاصل شد با اين وجود انگلستان همچنان در مصر نفوذ داشت. در سال 1952م گروهى از افسران جوان به كودتايى عليه عليه ملك فاروق دست زده و عملا رژيم سلطنتى را به نظام جمهور تبديل كردند كه پس از آن ابتدا سرلشكر محمد نجيب و سپس جمال عبدالناصر رهبرى مصر را به عهده داشتند. ناصر گرچه از اسلام ياد مى‏كرد و قوانين اين آئين را رعايت مى‏نمود اما تكيه‏گاه اساسى‏اش ناسيوناليزم عرب و سوسياليزم بود. در زمان ناصر، مصر به رهبرى جهان عرب را به دست گرفت. با ملى شدن كانال سوئز از سوى جمال عبدالناصر، قواى انگليسى، فرانسو و اسرائيلى به مصر حمله نمودند. از وقايع ناگوار زمان ناصر، جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل است كه در سال 1967م صورت گرفت و به شكست اعراب منجرشد. پس از مرگ ناصر، انورسادات به رياست جمهورى رسيد كه در آغاز اعلام كرد سياست ناصر را دنبال خواهد نمود ولى به غرب روى آورد. نزديكى سادات به غرب و امريكا به حدى رسيد كه امريكا در سال 1973م كوشيد صلحى يك جانبه بين مصر و اسرائيل برقرار كند و در سال 1977م سادات به فلسطين اشغالى رفته و با رهبران غاصب و صهيونيستى به مذاكره بپردازد و در سال بعد با وساطت امريكا بين مصر و اسرائيل در كمپ ديويد امريكا صلحى منعقد شد.

اقتصاد مصر بر كشاورزى و صدور نفت و منافع ناشى ازحق عبور كشتى‏ها از كانال سوئز، كمك دول غربى و درآمدهاى ناشى از صنعت توريسم استوار است. محصول مهم كشاورزى آن پنبه است كه 25% اراضى زراعى خود را به آن اختصاص داده است و مرغوبترين پنبه جهان درا ين كشور توليد مى‏شود. مصر بزرگترين توليد كننده برنج در قاره افريقا مى‏باشد. گندم و نيشكر نيز در آن به عمل مى‏آيد. نفت و فسفات و آهن از ذخائر معدنى آن است. صنايع ذوب آهن، فولاد، كشتى‏سازى و توليد آلومينيوم در مصر پيشرفت زيادى نموده و از رونق خوبى برخوردار است.

با وجود موقع جغرافيائى مناسب، منابع آبى فراوان، ذخائر و منابع معدنى و كشاورزى و امكانات مناسب براى توسعه اقتصادى به جهت‏سياست غير اصولى در ده سال اخير، اين كشور دچار ركود اقتصادى شده و بسيارى از مردم در سطح بسيرا نازلى زندگى مى‏كنند. 25% افرادى كه توانايى فعاليت دارند، بيكارند.

مركز حكومت مصر قاهره است كه 15% سكنه مصر را در خود جاى داده و از شهرهاى بسيار قديمى جهان محسوب مى‏شود، 3 بندر مهم و استراتژيك اسكندريه،اسماعيليه و سوئز از ديگر كانونهاى شهرى مصر مى‏باشد.

جمهورى ليبى

جمهورى ليبى با 1759540 كيلومتر مربع در ساحل جنوبى مديترانه و بين دو كشور مصر و الجزاير واقع شده است. و چهارمين كشور پروستعت افريقائى به شمار مى‏آيد. در شمال غربى آن جلگه‏هايى بنام جفارا وجود دارد و بقاياى مواد مذاب آتشفشانى در آن مشاهده مى‏شود. در شمال شرقى آن كوههاى سبز وجود دارد كه از سوى غرب به سوى خليج‏سرت كشيده شده است. قسمت اعظم ليبى بخصوص نواحى جنوبى آن از بيابانها و كويرها پوشانيده شده كه با روش بيولوژيك فعاليتهايى در جهت بيابان زدائى و تثبيت‏شن‏هاى روان آن صورت گرفته است. (16) نواحى ساحلى شمال آن آب و هواى مديترانه‏اى دارد ولى نقاط داخلى و جنوبى گرم و خشك بوده و ميزان ريزشهاى جوى آن ناچيز مى‏باشد. بالاترين درجه حرارت ثبت‏شده در سايه با 58 درجه سانتى گراد براى ليبى گزارش شده كه از اين لحاظ بين كشورهاى جهان بيشترين دما را بخود اختصاص داده است. همچنين با 4540000 نفر سكنه (در سال 1990م) پائين‏ترين تراكم جمعيت را دارد. (17) (6/2 نفر) نقاط شهرى و مناطق سرسبز در كمربند ساحلى است. 67% زندگى شهرى دارند و رشد سالانه جمعيت 5/4% است. 98% مردم ليبى مسلمان بوده و از نژاد سامى و بربرند. زبان رسمى عربى است ولى در روستاها و نقاط دورافتاده، زبان بربر هم رواج دارد. مركز حكومت ليبى، بندر پريپولى است كه در شمال غربى آن و بر ساحل مديترانه واقع شده است.

ليبى در طول قرون و اعصار هميشه مورد تهاجم بيگانگان قرار داشته است. در ازمنه گذشته روميان و يونانيان آن را تحت‏سلطه خود درآورده بودند. در قرن ششم ميلادى ناحيه ساحلى ليبى جزو امپراطورى بيزانس (روم شرقى) گرديد. سپس اعراب مسلمان و اسپانيائى‏ها و تا آغاز جنگ جهانى اول دولت مقتدر عثمانى آن را در اختيار داشت. با افول دولت اسلامى عثمانى، ليبى مستعمره ايتاليا شد و در جنگ جهانى دوم با شكست ايتاليا، ارتش آن ناگزير شد كه از اين سرزمين خارج شود; سپس ليبى تحت نظارت فرانسه و انگليس درآمد و سرانجام در سال 1951م با نظارت سازمان ملل متحد به استقلال رسيد. با رهايى از چنگال استعمار، ليبى به صورت پادشاهى اداره مى‏شد تا اينكه در سال 1969م با كودتايى بدون خونريزى شاه ادريس (پادشاه وقت) توسط افسران جوان از سلطنت‏خلع شد و سرهنگ معمر القذافى به رهبرى ليبى رسيد.

اسلام در قرن هفتم ميلادى (قرن اول هجرى) بعد از مصر به ليبى راه يافت كه بربرهاى ساكن ليبى به سرعت جذب اين آئين شدند و در فتح بزرگ مسلمانان كه منجر به تصرف اندلس شد جزو ارتش مسلمانان بودند. در عهد عباسيان از سوى هارون الرشيد خليفه عباسى فردى بنام ابراهيم بن اغلب به عنوان حاكم ليبى انتخاب شد كه وى نوعى حكومت بودن وابستگى به بغداد را در ليبى بنيان نهاد.

مسلمانان اين كشور در هنگام نفوذ استعمار ليبى به مبارزه‏اى تمام عيار دست زده و عمرمختار از سرداران ليبى در استان شرقى رهبرى قيام مردم را به عهده داشت كه سرانجام دستگير و به دار آويخته شد.

در سال 1973م قذافى كه فود را تابع جمال عبدالناصر معرفى مى‏نمود با شعار نه شرقى و نه غربى به انقلاب فرهنگى دست زد تا از اين طريق نظام حكومتى بر اساس تعليمات قرآن را بنا نهاده و ايدئولوژى اسلامى را جايگزين سرمايه‏دارى غرب و سوسياليزم شرق كند اما قذافى در عمل گرچه رابطه با غرب را كنار گذاشت ولى با بلوك شرق و در راس آن با شوروى روابط حسنه‏اى را برقرار نمود. ليبى براى وحدت جهان عرب تلاشهايى بكار برد ولى بجايى نرسيد و پس از آن تلاش سياسى خود را در جهت‏حمايت از جنبشهاى آزادى بخش جهان بويژه جنبش آزادى بخش فلسطين معطوف داشت و پس از امضاى قرار داد كمپ ديويد توسط سادات، ليبى باتفاق الجزاير، يمن جنوبى، سوريه و سازمان آزادى بخش فلسطين «جبهه پايدارى اعراب‏» را تشكيل داد. ليبى حمايت‏خود را از انقلاب اسلامى ايران اعلام نمود و با ايران بر روابط حسنه‏اى برقرار كرده و عراق را به خاطر جنگ تحميلى محكوم نمود و روابط خود را با عراق محدود ساخت. يكى از مقامات سياسى ليبى گفت:

«ما به زودى ارتش اسلامى را جهت آزادسازى سرزمينهاى اشغالى درفلسطين تشكيل خواهيم داد و انشاءالله ايران پيشگام براى تشكيل اين سپاه خواهد بود.»

كشور ليبى تا قبل از كشف نفت، جزو فقيرترين ملل جهان محسوب مى‏گرديد.

نفت در سال 1959م درآن كشف شد كه درآمد سرانه را از سال 1959م كه 35 دلار بود به 250 دلار در سال 1961م رسانيد. (18) توليد نفت اين كشور از 180 هزار بشكه در سال 1962م به 3/3 ميليون بشكه در سال 1970م بالغ گرديد. ليبى و ساير كشورهاى عضو اوپك در اوايل دهه 1970م بدون واهمه از تهديد غرب و بدون توجه به مقاومت‏شديد كشورهاى صنعتى بزرگ، موفق به افزايش قيمت نفت صادارتى شدند و تنها اقدام مهم غرب در مقابل اين حركت، آژانس بين‏المللى انرژى بود كه در سال 1974م به پيشنهاد هنرى كسينجر به منظور تنظيم قيمت نفت تاسيس شد. (19)

در طول دهه 1950م تعدادى صنايع كوچك با كمك سازمان ملل در ليبى احداث شد پس از افزايش درآمد ليبى توسط نفت، اين كشور در جهت توسعه صنايع بزرگ و امور رفاهى و اجتماعى كوشيد و صنايع ذوب آهن، پتروشيمى و آلومينيوم را بنيان نهاد. ليبى با كمبود كارشناس و متخصص بومى روبروست و از اين لحاظ قريب به يك ميليون نفر كارگر و كارشناس خارجى در آن مشغول كارند. با وجود محدوديت اراضى حاصلخيز و اينكه صرفا 5/1% زمين آن قابل كشت است در توسعه آبيارى و تقويت‏خاك كوشيده و توانسته در اين مورد به موفقيتهايى دست‏يابد و هم اكنون بالاترين ميزان نيروى كار كشور در بخش كشاورزى هستند. (20) واحد پول آن دينار ليبى (LD) و برابر هزار درهم است.

ليبى به دليل تحريم شوراى امنيت، هم اكنون در انزواى سياسى و در حالتى از تحريم اقتصادى به سر مى‏برد و حتى كشورهاى عربى هم بدو پشت كرده و احساس مى‏شود كه اين كشور اسلامى در محاق شديد سياسى تبليغاتى و حتى نظامى غرب قرار گرفته و مشكلات عديده‏اى را برايش فراهم نموده‏اند.

تونس

تونس يا سرزمين كارتاژ قديم كوچكترين كشور شمال افريقاست كه بين ليبى و الجزاير و در ساحل جنوبى مديترانه قرار دارد و با 163310 كيلومتر مربع و 8202000 نفر سكنه، تراكم نسبى آن 1/50 نفر در كيلومتر مربع مى‏باشد. ارتفاعات كروميرى در نواحى شمالى آن را غرب به شرق كشيده شده‏اند كه آب و هواى اين نقاط كوهستانى است. ناحيه ساحلى و جلگه‏اى شرقى كه تا شهر قابس ادامه دارد، از آب و هواى مديترانه‏اى برخوردار مى‏باشد. جلگه مركزى تونس كوههاى شمبى از نواحى شمالى جدا مى‏شود. خليج معروف اين كشور در شمال شرقى آن قرار دارد.

شهر قيروان نخستين شهر مقدس مغرب (افريقاى شمالى) پس از گرايش به اسلام به شمار مى‏رود كه در اين كشور واقع شده است.

تونس نخستين سرزمين شمالى افريقاست كه توسط فنيقى‏ها و رومى‏ها فتح شد و در قرن اول هجرى مسلمانان آن را ضميمه قلمرو خود نمودند. در سال 438 ه.ق اين كشور توسط مغز بن باديس صنهاجى از حوزه حكومت فاطميان جدا شد و پس از سه دهه جدايى، سلجوقيان آن را فتتح نمودند.

درسال 1881م فرانسه به تونس مسلط شد تا اينكهه بدنبال مبارزات مردم در سال 1956م فرانسه ناگزير شد به استقلال تونس تن در دهد. با اين حال تونس بعد از استقلال، حافظ منافع غرب شد و با دول اروپائى و بويژه فرانسه روابط سياسى - فرهنگى و تجارى برقرار نمود. و تونسى كه در طول قرون و اعصار،مركز تشكيلات اسلامى بود و به عنوان پايگاهى براى تهاجم به اروپا توسط مسلمين درآمده بود اكنون حالت وارونه‏اى يافته و ابر تيره ستم و باتلاق فساد در آن ديده مى‏شود. هفته‏نامه ژون آفريك چاپ پاريس مى‏نويسد:«دولت تونس، فضاى آزادى غربى را در كشورش ايجاد كرده كه در ديگر كشورهاى غربى به ندرت ديده مى‏شود. سينماها هر چيزى را به نمايش مى‏گذارند، كانال دو تلويزيون فرانسه از طريق شبكه سراسرى تونس پخش مى‏شود، كتابفروشى‏ها مملو از روزنامه‏ها و كتب غربى است. در تونس مى‏توان مثل غربى‏ها تا ديروقت در بيرون از خانه بود و رقص و پايكوبى نمود و الكل خورد، با خارجى ملاقات كرده و يا اينكه بدون ترس و واهمه فيلمهاى ضد اخلاقى تماشا نمود»!

حبيب بورقيبه كه از زمان استقلال تونس و استقلال تونس و از سال 1957م در تونس حكومت مى‏كرد در اكتبر 1987م بدون خونريزى كنار رفت و زين العابدين بن على اوضاع را بدست گرفت.

75% مردم تونس به امور كشاورزى و ماهيگيرى اشتغال دارند. گندم،جو، زيتون، مركبات، انگور و سبزيجات مهمترين محصولات زراعى آن است.فسفات ذخيره مهم معدنى اين كشور مى‏باشد. 50% نفت استخراجى آن به خارج از كشور صادر مى‏شود.ازمنابع مهم درآمد تونس جهانگردى است.

اكثريت نژادى آن عرب و بقيه بربر و اروپائى‏اند. زبان و خط رسمى عربى است ولى زبان فرانسه هم در تونس رواج دارد. 98% مردم، مسلمان و اغلب پيرو مذهب تسنن هستند. 61% شهرنشين بوده و ميزان بيسوادى بالاى 15 سال، طبق آمار سال 1985م،8/45% است. در پايان سال 1988م اين كشور 6672 ميليون دلار بدهى داشته است. از 6/9 ميليارد دلار توليد ناخالص ملى 4/14% به كشاورزى، 1/33% به صنتعت و 4/53% به خدمات اختصاص داشته است.

3/6% توليد ناخالص داخلى در سال 1986 صرف امور آموزشى و تعليم و تربيت مى‏شده است. (1)

جمهورى الجزاير

الجزاير به عنوان وسيعترين كشور شمال افريقا و دومين كشور افريقا با 2381741 كيلومتر مربع وسعت در جنوب مديترانه و در غرب ليبى و تونس قرار دارد. نواحى ساحلى آن داراى آب و هواى مديترانه‏اى است. ارتفاع مهم آن كوههاى اطلس مى‏باشد. فلات مركزى آن كه از درياچه‏ها و مرداب‏هاى نمك پوشيده شده،آب و هواى گرم و خشك دارد. بيش از دو ميليون كيلومتر مربع آن را، صحرا تشكيل مى‏دهد. الشليف طولانى‏ترين رودخانه آن است.

24735000 نفر سكنه دارد كه 52% آن زندگى شهرى دارند. درصد رشد سالانه 7/2 نفر در كيلومتر مربع مى‏باشد. بيشترين تراكم جمعيت در ناحيه القبائل و برابر 250 نفر ولى در نقاط بيابانى جنوبى كمتر از يك نفر در كيلومتر مربع است. اعراب و بربرهايى كه با آنها آميخته شده‏اند 75% سكنه الجزاير را تشكيل مى‏دهند. دومين گروه نژادى الجزاير، بربرها هستند. زبان رسمى عربى است كه متجاوز از 80% بدان تكلم مى‏كنند. زبان فرانسوى و بربرى هم رواج دارد، 99% مسلمانند و مذهب اغلب آنان تسنن و پيرو فقه مالكى مى‏باشند. اقليت مهم مسلمانان، اباظيه (بازماندگان خوارج) هستند.

كشور الجزاير دراواسط قرن اول هجرى به تصرف قواى اسلام درآمد و در قرن 16 ميلادى جزو قلمرو دولت عثمانى بود، الجزاير از سال 1830م تا 1962م به مدت 132 سال زير سلطه فرانسه قرار گرفت كه با مقاومت و مبارزات مسلمانان و تكيه بر اسلام و تقديم يك ميليون شهيد، استقلال خود را بدست آورد.

كشور الجزاير كه به انحاء گوناگون حقارت ناشى از سلطه استعمارى را تجربه نمود ولى از فرهنگ استعمارى مصون نماند و اين فرهنگ دركشور مزبور ريشه دواند و با وجود تلخى دوران استعمار، به لحاظ مسائل سياسى و اقتصادى با فرانسه روابط گسترده‏اى را در ابعاد گوناگون برقرار نمود.

البته احمد بن بلا وقتى پس از استقلال روى كار آمد با شوروى رابطه برقرار كرد و در ساحل مديترانه يك پايگاه دريائى به شوروى داده شد. نيروهاى مسلح الجزاير نيز توسط شوروى تجهيز شده و تعليم مى‏يافتند و در ازاى آن محصول انگور الجزاير تقديم شوروى مى‏گرديد. هوارى بومدين كه در مصدر قدرت قرار گرفت ارتباط با شوروى را حفظ نمود و در دهه سالهاى 1980م شوروى تامين كننده جنگ افزارهاى نظامى الجزاير بود ولى فضاى روابط به گرمى سابق نبود و بومدين از اعطاى پايگاه اوران - كه شوروى بسيار طالب آن بود - به اين كشور اجتناب نمود. نداشتن پايگاه صنعتى، تكيه بر كشاورزى، اقتصاد تك محصولى و رشد جمعيت بالا اين كشور را درمخاطه و بحران شديد قرار داد كه ارمغان آن فقر و بيكارى و تورم بالا بود از اينجهت به غرب روى آورد تا شايد زخمش را التيام دهد اما نه تنها اين زخم التيام نيافت بلكه دچار عفونتى شد كه درمان آن ا دشوارى توام گرديد. كاهش قيمت انرژى به دليل وابستگى اين كشور به نفت و گاز نقش خود را در پرداخت‏ها نشان داد و در سال 1988م كه دولت مى‏خواست طرح لغو سوبسيد نان را به اجرا گذارد به شورشهاى خيابانى منجر شد و دولت‏شاذلى بن جديد در آغاز به سركوبى آنان پرداخت اما در سال 1989م با اصلاح در قانون اساسى، دموكراسى چند حزبى را بوجود آورد.

زمينهاى حاصلخيز الجزاير در نواحى ساحلى واقع است و 40% نيروى كار آن در بخش كشاورزى مشغول كارند. محصولات زراعى آن غلات، خرما، انگور، انجير و زيتون است. استخراج نفت در الجزاير ازسال 1958م يعنى در عصر استعمار آغاز شد. اين كشور علاوه بر نفت داراى ذخائر عظيم گاز هم مى‏باشد. در صنايع بيشتر بر توليد آهن و فولاد و پتروشيمى تاكيد دارد. توليد ناخالص داخلى آن در سال 1988م به 25/58 ميليارد رسيد كه 4/12% به بخش كشاورزى، 4/46% به بخش صنعت و 1/14% به بخش خدمات اختصاص داشت. نرخ تورم در اين كشور بين 1980 تا 1988م حدود 8% بوده است. الجزاير كه روزى نويد ژاپن افريقا را سر مى‏داد با مشكلات عديده اقتصادى روبرو گرديد و بدهى خارجى آن در پايان سال 1988م به 24850 ميليارد دلار رسيد.

يكى از تاسف بارترين مسائل الجزاير اين است كه محصولات انگور آن كه با تلاش كشاوزان مؤمن و معتقد، به عمل مى‏آيد به شراب تبديل شده و اين محصول بعد از نفت بزرگترين ارقام صارداتى آن را تشكيل مى‏دهد.[!]46% افراد بالاى 15 سال بيسوادند (1990م) و دولت 8/9% توليد ناخالص ملى را به آموزش و پرورش اختصاص داده اس. با وجود آنكه بر تدريس و كاربرد زبان عربى، قانون اساسى، تاكيد نموده اما در مدارس از زبان فرانسه استفاده مى‏شود. اين كشور جزو كشورهاى عدم تعهد، جبهه پايدارى اعراب و سازمان اوپك مى‏باشد. الجزاير در جنگ ايران و عراق براى صلح تلاش زيادى كرد و حتى وزير امور خارجه اين كشور در اينر راه جان خود را از دست داد. (2)

پايتخت الجزاير، بندر الجزيره است كه در ساحل درياى مديترانه قرار دارد و از شهرهاى مهم آن عين الصالح و بندر قسنطينه و اوران را مى‏توان نام برد.

مراكش (مغرب) (3)

كشور مراكش كه حكومت مشورطه سلطنتى دارد با 458730 كيلومتر مربع وسعت در ساحل شرقى اقيانوس اطلس و ساحل جنوبى درياى مديترانه، غرب الجزيره و در شمال غربى افريقا قرار دارد. نزديكترين كشور افريقائى به اروپاى جنوبى، مراكش است و ارتباط آن با اروپا از طرزق جبل الطارق انجام مى‏گيرد.

اراضى بيابانى آن در نواحى شرقى بوده و كوههاى اطلس در شمال غربى آن قرار دارند. در سواحل شمالى آب و هواى مديترانه‏اى و در ساحل غربى آب و هواى اقيانوسى حاكم است. ارتفاعات مركزى موجب اعتدال آب و هواى اين نقاط مى‏شود.

مراكش 24824000 نفر سكنه دارد كه 46% آن در نقاط شهرى و بقيه در روستاها سكونت دارند. رشد جمعيت 8/2% و تراكم نسبى 1/54 نفر در كيلو متر مربع است. 65% مردم از نژاد سامى (عرب)، 34% برابر و 1% بقيه از نژاد سفيد اروپائى هستند. زبان ادارى و بازرگانى مراكش فرانسوى است ولى قبايل، به زبان بربرى سخن مى‏گويند. 99% مردم مسلمان و سنى مذهبند.

مغرب (مراكش) در ادوار باستانى بخشى از امپراطورى كارتاژ بود كه شمال افريقا خليج‏سرت در ليبى تا اقيانوس اطلس) حكومت مى‏كرد. در سال 146 قبل از ميلاد بدست روميان افتاد كه در آن زمان جزو موريتانى بود و حكومت اروپائيان تا رن هفتم ميلادى (قرن اول هجرى) بر آن ادامه يافت.

در اواخر قرن اول هجرى، مسلمانان پس از درگيرى با اروپائيان و بربرها اين ناحيه را جزو قلمرو خود نمودند و دين اسلام و زبان عربى در آن رواج يافت.

در قرون 15 و 16 ميلادى قواى اسپانيائى و پرتقالى بنادر مراكش را تصرف كردند. در قرن شانزدهم حكومت محلى شريفهاى علوى مراكش، تابع دولت عثمانى شد ولى در قرن هفدهم اروپائيان بر آن دست‏يافتند.

از سال 1912م مغرب ميان فرانسه و اسپانيان تقسيم شد و استعمار اين سرزمين آغاز گرديد. مردم مسلمان بخصوص قبائل در نقاط كوهستانى، قيامهايى را بر عليه متجاوزين ترتيب دادند كه عبد الكريم ريفى رهبرى آنها را به عهده داشت.

اسپانيائى‏ها در سال 1915م وى را زندانى نمودند ولى پس از 11 ماه آزاد شد. در پايان جنگ اول اسپانيا به سركوبى شديد و كشتار مردم قبايل ريف پرداخت اما با ادامه قيام مردمان ريفى در سال 1921م در ناحيه ريف، نظام جمهورى به رهبرى عبد الكريم ريفى برقرار شد و رفته رفته قلمرو جمهورى مذكور به 20000 كيلومتر مربع بالغ گرديد. قواى فرانسه از اوائل سال 1924 م براى جلوگيرى از گسترش انقلاب، به خاك ريف حمله كردند و سر انجام در سال 1926م جمهورى ريف را ساقط كردند. و عبد الكريم ريفى را به جزيره رئونيون در اقيانوس هند تبعيد كردند، وى در بين راه گريخت و به مصر پناهنده شد. در سال 1938م از سوى شاه مراكش، عبد الكريم ريفى لقب قهرمان ملى گرفت، سرانجام مراكش در سال 1056م استقلال خود را بدست آورد و پس از استقلال حسن دوم، پادشاه مراكش شد. (4)

ثروت اصلى آن فسفات است كه از اين لحاظ نسختين صادر كننده جهانى است. تنزل شديد قيمت فسفات كسرى موازنه آن را به 13 ميليارد دلار در سال 1990 م رسانيد. بهاى آن كه 68 دلار در سال 1975 ميلادى بود به 30 دلار در سال 1989 ميلادى رسيد و بدهى آن را به 17 ميليارد دلار افزايش داد. خشكسالى‏ها اين چالش اقتصادى را افزون كرد. جنگ با صحرا، نفرات ارتش را دو برابر نمود و 45% بودجه سرمايه گذاريها به هزينه نظامى اختصاص يافت. بحران مزبور منجر به آن شد كه رژيم، سوبسيدها را قطع كرده و به كاهش دستمزدها بپردازد كه در سال 1990 م با شورش شهر فارس مواجه شد. قريب به 30% سكنه مراكش زير خط فقر قرار دارند (5) و نرخ رشد جمعيت كه هر روز در حال افزايش است هزينه‏هاى بيشترى را براى ارائه خدمات بهداشتى - رفاهى و اجتماعى مى‏طلبد. 67% مردم بيسوادند كه بالاترين رقم در آفريقاى شمالى است. توليد ناخالص ملى در سال 1988 م 83/17 ميليارد دلار بوده كه 6/18% به كشاورزى، 31% به صنعت و 4/50% به خدمات اختصاصى داشته است. نرخ تورم در اين كشور به 8% بالغ مى‏گردد.

مراكش از 30 استان و دو ناحيه شهرى تشكيل شده و مركز حكومت آن بندر رباط است كه در كنار اقيانوس اطلس مى‏باشد. فاس و كازابلانكا از شهرهاى مهم آن مى‏باشد.

در كازابلانكا مسجدى است كه ظرفيت 80000 نفر نمازگزار را دارد و يكى از وسيع ترين مساجد جهان اسلام است.