تركمنستان
تركمنستان
جمهورى تازه اسقلال يافته تركمنستان با وسعتى برابر 488100 كيلومتر مربع از مناطق نسبتا پر وسعت آسياى مركزى به شمار مىرود. اين كشور از غرب با درياى خزر از جنوب با افغانستان و جمهورى اسلامى ايران، از شرق و شمال با ازبكستان، مرز مشترك دارد. همچنين قزاقستان در شمال غربى آن واقع است. اين كشور بيشتر در جهت طول جغرافيائى گسترده شده و از غرب تا شرق آن 1100 كيلومتر و از شمال تا جنوب 650 كيلومتر است و از نظر وسعت بعد از روسيه، قزاقستان و اوكراين مقام چهارم را داراست و به اندازه مجموع مساحت كشورهاى دانمارك، بلژيك، هلند، اتريش و سوئيس قلمرو جغرافيائى دارد. قسمت اعظم آن را كوير قره قوم (8) (شن سياه) تشكيل مىدهد كه 80% خاك كشور را مىپوشاند. كوههاى كپه داغ و پاراپامير در جنوب و جنوب غربى آن است، رودخانه امو دريا با 2620 كيلومتر به اين كشور تعلق دارد كه عرض آن در برخى مناطق به 3 كيلومتر مىرسد.
كانال معروف قره قوم به عنوان بزرگترين كانال دنيا كه هم اكنون 1100 كيلومتر حفر شده در آينده با پيمودن 1340 كيلومتر راه، رودخانه امودريا را به خزر وصل مىكند.
يادآورى مىشود كه آمودريا كه به آن جيحون هم مىگويند از كوههاى مركزى آسيا سرچشمه گرفته و به درياچه آرال (واقع در مرز ازبكستان و قزاقستان) مىريزد. به دليل وجود صحراى برهنه قره قوم، تركمنستان آب و هواى گرم و خشكى دارد و ميزان بارندگى آن در نقاط صحرايى به 80 ميلىمتر مىرسد اما در نقاط كوهستانى هم مرز با ايران تا 300 ميلى متر باران دريافت مىكند.
تركمنستان 4 استان دارد: استان بالكان (كنار خزر) با 375000 سكنه، استان مارى (مرو) (9) با 884300 نفر، استان تاشائوز با 758600 نفر، استان چاربوبا 795000 نفر،19 شهر و 44 بخش دارد و مركز حكومت آن عشق آباد است كه در بخش شمالى كوههاى كپه داغ و 45 كيلومترى شهر باجگيران (مربوط به استان خراسان ايران) قرار گرفته و 422300 نفر سكنه آن است. ميانگين عمر مردان 9/62 سال و ميانگين عمر زنان 7/69 سال مىباشد كه 4/68% تركمت، 6/12% روس، 5/10% تاتار و 5/8% ازبكند.
زبان رسمى تركمنى است ولى زبان روسى را به عنوان زبان رسمى پذيرفتهاند. 85% مردم، مسلمان هستند و در اين كشور 200 مسجد وجود دارد. علاقمند به تحصيل علوم اسلامى بوده و پس از استقلال، گرايش به معنويت و مذهب در تركمنستان رواج فزايندهايى پيدا كرده است در سفرى كه رئيس جمهور ايران به منظور شركت در اجلاس سران كشورهاى آسياى ميانه در تاريخ 19/2/71 به تركمنستان نمود قاضى القضات اين كشور از ايشان خواست كه تسهيلاتى فراهم شد. تا طلاب علوم دينى تركمنستان به جاى تحصيل در عربستان، سوريه و تركيه، در ايران به تحصيل علوم مذهبى بپردازند. ايران و تركمنستان بدليل اشتراك مذهبى و فرهنگى و مرز مشترك، مناسبات فرهنگى سياسى و اقتصادى خوبى دارند.
تركمنستان يك دانشكده پزشكى و 5 هنرستان دارد. دانشكده عشق آباد كه بعدها به دانشگاه مختوم قلى معروف شد، در سال 1937م تاسيس گرديد كه در دانشكده زبانهاى خارجى آن زبان فارسى به صورت رشتهاى جداگانه تدريس مىشود. سه فرستنده كانال تلويزيونى و يك فرستنده راديوئى دارد. از 10 روزنامه آن تنها روزنامههاى «جرقه» تركمنستان و «عصر» عشق آباد به زبان روسى و بقيه به زبان تركمنى انتشار مىيابد.
تركمنستان از 6 قرن قبل از ميلاد بخشى از خاك ايران بوده است و بجز دوره سلطه مغولها بر آسياى مركزى تا اوائل قرن هيجدهم همچنان جزو ايران بود. بعدها قبايل تركمن با بدست آوردن قدرت به تناوب حملاتى را عليه ايران ترتيب دادند. در سال 1873م روسها پس از 4 سال جنگ،تركمنستان رابه تصرف خود درآورند كه ضعف و هرج و مرج در عصر قاجاريه در اين فتح موثر بود. تا سال 1924م تركمنها در مقابل كمونيستها مقاومت كردند و در اين سال سرزمين مذكور تحت نظارت كرملين قرار گرفت و اين حالت تا زمان فروپاشى شوروى ادامه يافت و تركمنستان موفق شد در 26 اكتبر 1991م (1370ش) استقلال خود رابدست اورد. در زمستان سال گذشته (1370) پس از تشكيل كنفرانس همكاريهاى اقتصادى (ECO) در تهران، جمهورى مذكور به عضويت آن درآمد. حكومت آن جمهورى است و پارلمان اين كشور 175 نماينده دارد كه براى مدت 5 سال برگزيده مىشوند (هر 12000 نفر راى دهنده يك نماينده را انتخاب مىكند.)
تركمنستان از توليد كنندگان عمده پنبه در آسياى ميانه به شمار مىرود و يكى از بزرگترين ذخائر سولفات سديم را در جهان داراست. نفت و گاز، سرب، روى، يد، برم و جيوه نيز در اين كشور استخراج مىگردد. صنايع آن عبارتند از: صنايع شيميائى غذايى، انرژى، نساجى ماشين سازى و توليد فرشهاى دستباف، وسيعترين و پيشرفتهترين صنعت دامپرورى در بين جمهورىهاى سابق شوروى به اين كشور اختصاص دارد و پرورش اسب آن در جهان مشهور است. ميزان توليد گندم در تركمنستان به 900000 تن در سال بالغ مىگردد. (10
آذربايجان
آذربايجان تاحيهاى است در غرب درياى خزر به وسعت 86600 كيلومتر مربع كه در شمال آن روسيه و در غرب آن گرجستان و ارمنستان قرار دارد. همسايه جنوبى آن جمهورى اسلامى ايران مىباشد و بخشى از رودخانه ارس مرز اين دو كشور را تشكيل مىدهد.
چهره طبيعى آن سه گونه است: نواحى ساحلى درياى خزر با آب و هواى معتدل و مرطوب، نواحى كم ارتفاع و كوههاى فرسايش يافته قديمى و نقاط فلاتى،نواحى با ارتفاع بلند كه گاهى قلعههاى آن تا 5000 متر از سطح دريا ارتفاع دارند. اين كوههاى منشاآتشفشانى داشته و از نقاط صعب العبور آذربايجان مىباشند و آب و هوا در نقاط مزبور در زمستان سرد و در تابستان معتدل است.
آذربايجان بزرگترين و پرجمعيتترين (بيش ز 7 ميليون نفر سكنه) جمهورى منطقه قفقاز (11) مىباشد و بخشى از سرزمين 500000 كيلومتر مربعى قفقاز است. اين ناحيه از گذشته به آلبانياى قفقاز و در دوران حاكميت اعراب، اران ناميده مىشد.
تا قرون وسطى، بوميان قفقاز سكنه آذربايجان را تشكيل مىدادند اما در قرون بعد قبايل كوچ نشين غز كه در كرانههاى سيمون مىزيستند، بدان كوچ نمودند. غزها در اواسط قرن دهم ميلادى اسلام آوردند. در اواخر اين قرن مهاجمين سلجوقى كه تركهاى مسلمان بودند بخشهايى از قفقاز و شمال غربى ايران را اشغال نمودند و در سال 1054 ميلادى در گنجه و تبريز بنام فرمانروايان سلجوقى خطبه مىخواندند. از قرن دوازدهم اتابكان بر آن حكومت مىكردند در قرن سيزدهم در آغاز، مغولها و پس از آن دو طايفه ترك قراقويونلو و آققويونلو بر اين نقاط حكمرانى داشتند. تا قرن نوزدهم بخشهايى از قفقاز جزو ايران بود كه با ضعف و بىكفايتى پادشاهان قاجار، ايران، در جنگهاى ايران و روس شكستخورده و طبق عهدنامه گلستان، دربند، باكو، شيروان، شاكى، قرهباغ و برخى نواحى طالش به دولت متجاوز روسيه واگذار شد. در سال 1825م كه ارتش روسيه تبريز و ايروان ار اشغال نمود با تقاضاى ايران صلحى منعقد و بر حسب قرارداد تركمن چاى و به موجب ماده سوم آن ايران، از دعاوى خود نسبت به ايروان، نخجوان و خناتر دست برداشت. تا انقلاب اكتبر اين نقاط از آن امپراطورى روسيه بود كه با سقوط آن ترك زبانان در باكو، جمهورى آذربايجان را پديد آوردند و در 26 مه 1918م استقلال آن را اعلام كردند و در صدد وحدت با تركيه برآمدند كه با شكست دولت عثمانى، قواى انگليسى وارد باكو شده و تا مارس 1920م در آن باقى ماندند. در اين سال حزب كمونيست آذربايجان قدرت را در دست گرفت.
شهر بندرى باكو كه مركز حكومت اين كشور است 20% كل جمعيت آذربايجان را بهخود اختصاص داده است. 83% مردم از نژاد آذرى، 6% روس و 6% ارمنى هستند. سابقه پيوست اين جمهورى به ايران مربوط به عصر هخامنشى مىباشد و آذرىها خود را از اعقاب زرتشت مىدانند تاتهاى ساكن آبشوران و طالشىها و اهالى داغستان از نژاد ايرانى هستند. با مهاجرتا تركها، برخى از اين نژادها با هم ممزوج شدهاند. زبان مردم آذربايجان، تركى با گويشهاى متفاوت است، دين آنها اسلام و 70% پيرو مذهب شيعهاند.
دولت تزارى روس نسبت به مسلمين و بويژه شيعيان آذربايجان سختگيرى مىنمودند و خشونت به خرج مىداد. اما تا پايان سده هيجدهم بتدريج از خصومت تزارها نسبت به مسلمين كاسته شد و از عصر كاترين كبير سياستشكيبائى در مقابل مذهب اسلام پيش گرفته شد. زيرا كاترين شخصا نسبت به اسلام علاقمند بود و به زعم وى اسلام آئين معقولى بود كه براى متمدن ساختن اهالى آسيا ميانه و قفقاز از مسيحيت مناسبتر بود. (12) بنابر اين مسلمانان در برپائى مراسم دينى و اعياد اسلامى آزادى داشتند و حتى سالى 60000 نفر به حج مىرفتند. البته تلاشهايى براى روسى كردن مردم مىشد اما مسلمانان به شدت مقاومت مىنمودند. با روى كار آمدن بلشويكها در اكتبر 1917م واكنشهاى ضد مذهبى بعد بسيار خشن و شديدى به خود گرفت زيرا: به روحانيون فشار وارد مىشد و افراد مومن و معتقد به اتهام جاسوس و خرابكار تحت تعقيب قرار مىگرفتند، قوانين كيفرى براى جلوگيرى از تعليمات مذهبى باجرا درآمد و حبسهاى تنبيهى براى آموزش دهندگان در نظر گرفته شد، در محتواى دروس مدارس تغييراتى بوجود آمد تا از اين طريق دانشآموزان به مذهب بدبين شوند، ايجاد تشكيلات ضد مذهبى چون انجمن دانش و باشگاههاى بىدينى، توحيه شرعى براى حاكميت مذهبى و آوردن نام استالين در كنار اسم خداوند! زبان روسى اجبارى شد تا فرهنگ بومى كه بر اسلام مبتنى بود فراموش شود و از سال 1920م كوشش بر سر اين بود كه خط عربى آذرىها به لاتين تبديل شود و در سال 1939م خط سيريليك جايگزين خط لاتين شد تا پيوند مردم با فرهنگ اسلامى قطع شود. به قهرمانان ملى و مذهبى خدشه وارد گرديد و تلاشهايى در جهت اثبات تفوق نژاد روس بر نژادهاى ديگر صورت گرفت. از سال 1943م نوعى همزيستى ميان دولت و مذهب بخصوص اسلام بوجود آمد. (13) در سال 1370ش مردم اين سامان از سلطه ماركسيستها رهايى يافتند و حزب كمونيست در آذربايجان منحل شد و پارلمان اين جمهورى راى به استقلال آذربايجان داد. جمهورى خودمختار نخجوان و منطقه خودمختار «ناگورنو - قره باغ» در داخل خاك آذربايجان قرار دارد. اين منطقه كه از نظر حقوقى تحت نظر جمهورى ارمنستان اداره مىشود، با 4400 كيلو متر مربع و بيش از 100000 نفر سكنه از گذشته تا كنون مورد اختلاف اين دو جمهورى بوده است كه فشار دولت كمونيستى اين نزاعها را همچون آتش زير خاكستر پنهان كرده بود ولى با بقدرت رسيدن گورباچف و اعمال طرح گلاسنوست و پرسترويكاى او حركتهاى مناسبى براى خواستههاى سركوب شده پديد آمد. در روز 22 بهمن 1366ش مردم قره باغ در شهراستپاناكرت بهتظاهراتى دست زده و خواستار الحاق اين ناحيه به ارمنستان شدند. امريكاى ماجراجو و روسهاى فرصت طلب به تحريك ارامنه دست زده و منطقه را به ميدان درگيرى و خونريزى تبديل كردند و بحران مذكور را ريشهدار نمودند. (14)
جمهورى 7 ميليون نفرى آذربايجان بدليل بنيانهاى اصيل مذهبى و اعتقادات اسلامى مردم و همجوارى با جمهورى اسلامى ايران، استكبار جهانى را در نگرانى عميق فرو برده است. رهبران استكبار در سفرهاى مداوم باين نواحى در صدد سرمايه گذارى سياسى و فرهنگى بوده تا شايد چراغ معنويت و فروغ مذهبى را خاموش كنند.
آذربايجان از نظر اقتصادى گرچه در حال حاضر با بحرانها و چالشهايى روبروست ولى ذخائر معدنى و ثروتهاى طبيعى زيادى دارد. نفت، گاز، طلا، نقره، مس،كبالت، آهن ،سرب و روى از ذخائر مهم زير زمينى آن مىباشد. مهمترين محصولات زراعى آن عبارتند از:
تنباكو،انگور، چاى، فندق، زيتون و زعفران. در اين جمهورى پرورش دام رواج گستردهاى دارد. صنايع شيميائى، پتروشيمى، آلومينيوم،ساختمانى و غذايى در آذربايجان اسقرار يافته است.
گرجستان
جمهورى گرجستان كشورى است در شمال غربى منطقه قفقاز كه وسعت آن به 70000 كيلومتر مربع بالغ مىگردد و امتداد آن شرقى - غربى مىباشد. همسايگان آن عبارتند از روسيه در شمال، آذربايجان در جنوب و جنوب شرق، ارمنستان در جنوب و تركيه در جنوب غرب، ضمنا درياى سياه در غرب گرجستان واقع شده و از طريق آن جمهورى مذكور با آبهاى آزاد جهان در ارتباط است و گرجستان تنها سرزمين آسياى ميانه و قفقاز مىباشد كه داراى چنين مزيتى است. چهره طبيعى آنن شامل بخشى از ارتفاعات قفقاز، فلاتها، جلگههاى سرسبز و خرم مىباشد. اين كشور در سال 1979 در حدود 5 ميليون نفر سكنه داشته كه 20% آن يعنى يك ميليون نفر مسلمان بودند و در حال حاضر 5449000 نفر سكنه دارد كه بيش از 20% آن پيرو آئين اسلام مىباشند. در قرون اول تا سوم ميلادى اديان و مذاهب گوناگونى در گرجستان رواج يافت و از سال 337م مذهب رسمى گرجيان، عيسوى اعلام شد. موضع فعلى آن اكثرا مسيحى ارتدوكس، و برخى كاتوليك مذهب هستند، و قسمتى از سكنه آن كه بخصوص در جمهورى خودمختار ابخازستان سكونت دراند، مسلمانان سنى مىباشند. 75% جمعيت گرجستان را اتباع گرجى تشكيل مىدهند بقيه ارمنى، آذربايجانى، اوسها،ابخازها (15) و روسها مىباشند.
طبق قانون اساسى، زبان رسمى، زبان گرجى است ولى براى گروههاى نژادى ديگر زمينه براى ترويج زبان مادرى و ادبيات و فرهنگ بومى فراهم مىباشد.
اين سرزمين تا قرن نوزدهم جزئى از سرزمين ايران بود و از قرن پنجم ميلادى تفليس مركز حكومت اين جمهورى به عنوان يكى از مراكز معتبر علم و فرهنگ و بازرگانى خاور نزديك شناخته مىشد.
در قرن دوازدهم، اولت فئودالى گرجستان به حد اعلاى رونق خود رسيد، پادشاهان صفوى، عثمانى و قاجاريه (16) به اين سرزمين يورش بردهاند. در سال 1801م دولت تزارى آن را ضميمه خود نمود، در سال 1918م با جمهورى دموكراتيك استقلال پيدا كرد و در سال 1921م شوروى با ارتش سرخ حكومتخود را در اين منطقه مستقر نمود. اين كشور بدليل آنكه در سال 1991م حاضر نشد به كنفدراسيون كشورهاى مشترك المنافع بپيوندد به صحنه نبرد مخالفين و موافقين عضويت در كنفدراسيون مذكور تبديل شد، شدت درگيرى به حدى بود كه باعث تضعيف قدرت سياسى كشور گشته و رئيس جمهورى وقتيعنى «گامساخورديا» را از كار بركنار نمود. (17) گرجستان سرزمين پوشيده از جنگل و مرتع مىباشد، در اراضى حاصلخيز آن، غله، مركبات، انگور و توتون بدست مىآيد. نفت و گاز از ذخائر مهم آن بوده و صنايع ماشين سازى و كاغذ سازى در اين كشور اسقرار يافته است.
ارمنستان
ارمنستان با 29800 كيلومتر مربع و جمعيتى برابر 5/3 ميليون نفر، كوچكترين جمهورى آسياى مركزى است. اين كشور در شمال غربى ايران، شرق تركيه، غرب آذربايجان و جنوب گرجستان قرار دارد. ايروان مركز حكومت آن، 30% سكنه اين جمهورى را در خود جاى داده است.
جمهورى خودمختار قره باغ با 4400 كيلومتر مربع كه داخل جمهورى آذربايجان مىباشد تابع نظام حقوقى و سياسى ارمنستان مىباشد اما به لحاظ جغرافيائى، جزو قلمرو آذربايجان است.
با انعقاد قرارداد تركمنچاى بين ايران و روس در زمان قاجاريه و در سال 1828م اين جمهورى تحت اشغال رسمى روسها درآمد و رود ارس مرز رسمى ايران و ارمنستان قلمداد گرديد. اين منطقه در سال 1991م اعلام خودمختارى كرد و در سال 1992م به عنوان يك كشور مستقل به عضويتسازمان ملل درآمد.
برخوردهاى شديد قواى ارامنه با آذرىهاى مسلمان بر سر مالكيت قرهباغ از سال 1367ش باين طرف شدت بيشترى بخود گرفت و موجب بروز تلفات جانى و مالى فراوان گشته است، 10% مردم ارمنستان مسلمانند.
جمهورى خودمختار نخجوان
نخجوان 5500 كيلومتر مربع وسعت دارد و در كنار رود ارس و در همسايگى جمهورى اسلامى ايران (از سوى جنوب) واقع شده اشت. 300000 نفر سكنه دارد كه اكثرا مسلمان و شيعه مذهبند و در زمان سلطه نظام كمونيستى بر آنها، تحت فشار شديد و مضايق فراوانيبودند. كليه مساجد آنان تخريب شده و به مراكز ديگر تبديل گرديده و امروزه كمتر آثارى در اين كشور به چشم مىخورد كه از گرايش مذهبى حكايت كند. با اين حال پس از نجات از سلطه الحاد فعاليتهاى مذهبى در اين جمهورى به لحاظ كمى و كيفى رشد روزافزونى يافته و مجالس و مجالس و گردهمآئىهاى مذهبى و تشكيلات اسلامى در آن در حال گسترش است. نخجوان از نهم فوريه 1924م (20 بهمن 1302) به صورت جمهورى خودمختار درآمد كه تابع قوانين سياسى و حقوقى آذربايجان است و هم اكنون گرچه مجلس مستقلى دارد اما در امور سياستخارجى و دفاع تابع آذربايجان مىباشد. 204 روستا و 6 بخش دارد و مركز سياسى آن شهر نخجوان است. محصولات زراعى آن كتان، تنباكو، انگور و گندم مىباشد. پرورش دام و كرم ابريشم در آن رواج دارد ذخائر نمك، سنگهاى ساختمانى و چشمههاى معدنى در اين ناحيه بوفور وجود دارد.
صنايع غذائى، معدنى و توليد ابريشم در نخجوان از توسعه خوبى برخوردار است.
در حال حاضر وضع اسفناكى بر نخجوان حاكم است.فروپاشى نظام كمونيستى و عدم پيشبينى برنامههاى اقتصادى، مشخص نبودن وضع مالكيت و محاصره ارمنستان از جمله دشواريهاى اين ناحيه است. دولت مسكو در زمان حاكميتخود بر نخجوان به جرم شيعه بودن اكثريت مردمش، به اين منطقه بىاعتنا بود و نسبت به امور اقتصادى - اجتماعى آن نقش منفى را به عهده داشته است، چنانچه از 52000 هكتار اراضى آن 20000 هكتارش به كشت تاك براى كارخانجات مشروب سازى شوروى سابق اختصاص يافته بود. كشت توتون زياد است و بدليل ناتوانى مالى دولت و عدم خريد آن در مزارع پوسيده است. بيش از90% ترابرى دولتى بدليل نبودن سوخت و بىبرنامگى و عدم نظارت، متوقف شده است. بر اثر جنگ قرهباغ تمامى خطوط ارتباطى آن با آذربايجان قطع مىباشد و مردم بدليل قطع گاز و برق و راههاى انتقال مواد اوليه مورد نياز كارخانهها و مواد غذايى، سخت در مضيقهاند.
جمهورى خودمختار و مسلمان نشين چچن اينگوش (اينقوش)
منطقه شمال قفقاز محل استقرار و قلمرو جغرافيائى اقوام چچن، اينقوش، قراچاى و بالكارها و ... مىباشد. (18)
جمهورى خودمختار چچن اينقوش با 19300 كيلومتر مربع و قريب به دو ميليون نفر سكنه در شمال گرجستان و غرب داغستان و جنوب روسيه واقع شده است. اين سرزمين ابتدا در سال 1957م به صورت ناحيه خود مختار درآمد و پس از آن به جمهوى خودمختار ارتقا داده شد.
دو قوم چچن و اينقوش گرچه مشتركاتى دارند و در يك قلمرو زندگى مىكنند و به گروه قومى ايبرو قفقازى تعلق دارند اما زبان و ادبيات متفاوتى بين آنها رواج دارد. زبان گروه اول چچنى است كه در قرن نوزدهم براى ادبى شدن آن كوششهايى بعمل آمد. تا سال 1925م زبان عربى داشتند وى از اين تاريخ تا 1938م خط سيريل و پس از آن باجبار خط لاتين بين آنها رواج يافت.
اينقوشها نيز زبان اينقوشى دارند و از 1923م تا 1938م زبان لاتين بين آنها به اجبار اشاعه يافته بود و از سال 1938م خط سريلى داشتند، اين قوم تا قبل از انقلاب اكتبر از زبان عربى و تركى آذرى استفاده مىنمودند، در سال 1850م اين قلمرو به تصرف روسها درآمد.
مسلمانان اين خطه از شيوه نابود سازى و انهدام ملى روسها صدمه زيادى ديدند و در سال 1944م بازداشت و تبعيد گرديدند و در 3 مارس همين سال جمهورى خود مختار مذكور منحل شد و قلمرو آن ضميمه جمهورى فدرايتو روسيه گرديد. شوروى سابق كه در تلاش بود تا كوه نشينان قفقاز را منهدم كند در حدود 600000 نفر ازاقوام چچن و اينقوش را در يك كوچ اجبارى در نامساعدترين مناطق سيبرى، قزاقستان و قرقيزستان اسكان دادند و تعدادى را به اردوگاه مرگ فرستادند. تبعيديها به هيچ عنوان جذب فرهنگ روسهاى سيبرى و اقوام ديگر نشدند و بر خلاف 15 سال محروميت ازمدارس و جرايد ملى، زبان خويش را از ياد نبردند. بطوريكه در سال 1979م در حالى كه 99% چچنهاى تبعيد شده نيززبان ملى، زبان خود را زبان مادرى اعلام كردند97% چچنهاى بتعيد شده نيز زبان مادرى خود را به عنوان زبا ناصلى ذكر نمودند. همچنين حركت مزبور در كاهش جمعيت اين اقوام تاثير آنچنانى نداشت و سكنه مزبور در سالهاى 1939، 1959، 1970، 1979م بترتيب; 500000، 525000، 771000،942000 نفر بودند كه بيانگر افزايش قابل توجه آنان است، درصد اقوام روسى كه بجاى چچنها و اينقوشها اسكان داده بودند نيز رو به كاهش بوده است. بطوريكه از 45% در سال 1959م به 29% در سال 1979م كاهش يافتند و رفته رفته تعداد زيادى از آنان قلمرو قوم ياد شده را ترك كردند. دليل بارزتر اين حركت آن بود كه چچنها و اينقوشها بدليل تبعيد و آوارگى، احساس بيگانه ستيزى قومى داشتند و نسبت به ساير اقوام ناحيه قفقاز ضد روسىتر بودند و منطقه آنان در مقام نامطمئنترين منطقه شوروى سابق قلمداد شده است. همين تنفر شديد كه از نتايج تبعيد و كوچ اجبارى چچن - اينقوشها بود موجب آن شده كه اقوام مسيحى اوكراينى و ارمنى كه در قلمرو آنان اسكان يافته بودند منطقه را ترك نموده و در نتيجه سياست انهدام آنان با شكست مواجه شده و جمهورى مزبور بتدريج بومىتر شد و ويژگيهاى ملى، قومى و فرهنگى خود راباز يافت. (19)
چچنها و اينقوشها، اغلب سنى و پيرو مذهب حنفىاند و از ديگر ميلمانان شوروى به اعتراف بررسىهاى اخير شوروى سابق، مذهبىترند و آوارگى و تبعيد روحيه مذهبى آنان را تقويت نموده و هويت اسلامى را به ارمغان آورده است. دولت كمونيستى شوروى سابق به خيال خام خود براى نابودى اسلام در قلمرو چچن، اينقوش تمام مساجد و اماكن مذهبى را تعطيل نمود كه اين حركت نه تنها با نتيجه مطلوب توام نبود بلكه باعث رشد و توسعه عرفان و تصوف بين اقوام مزبور شد و از گذشته، مذهبىتر شدند. كمونيستها كه ديدند با اين حركت، خطر اسلام بيشتر شده طى سالهاى 1978 تا 1980م اجازه بازگشايى چندين مسجد را در چچن اينقوش دادند، گذشته از آن وقتى چچنها و اينقوشها به منطقه محل سكونت قزاقها و قرقيزها، به اجبار انتقال يافتند بر آنان تاثير فوق العاده مذهبى گذاشته و آنان را كه دركى عميق از اسلام نداشتند آگاه نموده و با اين تاثير، اسلام در ميان آنان ريشه دوانيد. (20)
بدين گونه شمال قفقاز كه مجموعهاى از اقوام متفاوت را در خود جاى داده و كوههاى مرتفع بين ملل آن جدائى افكنده و زبانهاى گوناگونى داشتند و هركدام از ساختار اجتماعى، تاريخى و اقتصادى متفاوتى برخوردار بودند. بدليل اشتراك مذهبى با يكديگر متحد شده و مبارزهاى مشترك و همه جانبه را عليه مهاجمين روس بكار بردند.
توضيح ديگر اينكه دو سلسله صوفى نقشبنديه و قادريه از اواخر قرن هيجدهم بين چچنها و اينقوشها نفوذ فراوانى داشته و درصد زيادى از اين قوم معتقد به دو طريقه مذكورند و در سالهاى بين 1940 تا 1950م طريقت صوفى جديدى تحت عنوان اخوت ويس حاجى در ميان چچنهاى تبعيد شده به قزاقستان تاسيس شد; اين فرقه يكى از شعبههاى طريقت قادريه بوده كه در بيگانه ستيزى اقوام تبعيد شده مذكور تاثير به سزايى داشت، سلسلههاى صوفيه در وضع فعلى بين چچنها و اينقوشها بيش از دويست هزار نفر پيرو دارد.
مغولستان
غير از جمهورىهاى ياد شده در شرق آسياى مركزى (21) جمهورى مغولستان با 1565000 كيلومتر مربع قرار گرفته است. جمهورى مذكور محصور در خشكى بوده و به دريا راه ندارد،با وجود آنكه كوهها و ارتفاعاتى بخشى از اين سرزمين را مىپوشاند آب و هواى گرم و خشكى دارد.
مركز حكومت آن اولانباتور بوده و مهمترين شهرهاى اين كشور عبارتند از دارخان، اولانگوم، چويبالسان، سوخه باتور، اولياستاى و كوپدو. جمهورى مذكور از 18 استان و يك شهر مستقل تشكيل شده و تاريخ استقلال آن 1924م مىباشد.
مردم آن از نژاد زرد و تيرههاى مغولى، قزاق، ترك، روسى و چينى هستند كه اكثريت با تيره مغولى است (85%). زبان رسمى، مغولى خالخائى مىباشد كه از سال 1941م با حروف «سيريليك» نوشته شد. از 1900000 نفر سكنه آن اكثرا پيرو آئين بودائى لامائى هستند و 15% آنان مسلمان سنى و پيرو مكتب حنفى مىباشند. در واقع 285000 مسلمان در اين كشور زندگى مىكنند كه غالب آنها مغولى و بقيه قزاق و گهارى (Gohar) هستند. اين كشور بخشى از قلمرو مغولهاست و اين قوم وقتى بخش عمدهاى از جهان اسلام را فتح نمودند، آئين مزبور در ميان آنان و حتى در قلب امپراطور مغولى راه يافت، مغولستان نيز مدتها جزو سرزمينهاى اسلامى تليقى مىگرديد. اما وقتى از سال 1921م كمونيستها در اين كشور قدرت را بدست گرفتند و جمهورى خلق در آن اسقرار يافت، مسلمانان تحت فشارهاى شديد قرار گرفتند و در سال 1930م تمام مساجد و مراكز مذهبى و مدارس اسلامى و حتى آئينها و سنتهاى مذهبى موقوف شد و موحدين اين خطه با سركوب شديد مواجه گشتند و ارتباط آنها با جهان اسلام قطع شده و به هيچ كدام اجازه نداده نشد كه به سفر حج بروند با اين حال عدهاى از مسلمانان در تشكيلات ادارى - سياسى، نظامى و بازرگانى اين كشور نفوذ داردند.