8
دو دوست با هم صحبت میکردند یکی بدیگرش گفت اگر من حساب خواهرت را جور کنم باز ما وتو قوم
و خویش میشویم دوستش جواب داد که قوم وخویش خو نمی فامم ولی حساب برابر میشه.
زن و شوهر |
یک مرد به زنش گفت اولاد های ما کلان شدن از این به بعد اگر میخواستیم کاری کنیم در شب من بدست پسرم برایت پیغام میفرستم که امشب کالا شویی دارییم و تو هم اماده شوبه هرحال یکروز پیغام فرستاد که برو به مادرت بگو که امشب کالا میشوییم چون زن آماده نبود گفت برو به پدرت بگو ماشین خراب است ولی بعد چند لحظه زن تصمیم اش را عوض کرد کفت برو به پدرت بگو ماشین جور شد پسرک نزد پدرخود آمد وپیغام را رسانید بدرش گفت برو به مادرت بگو که پدر جانیم وقت کالا را همرای دست.
|
یک کسی در قندهار رفته بود درسرک روان بود بسیار دلش درد میکرد چهار طرف خوده سیل کرد |
یک زن بشوهر خود گفت دلم میشه که در شکم ات دهل بزنم شوهرش گفت عزیزیم چرا دهل بزنی بگیر یک بلست پایین تر توله بزن.
یک آدم که بسیار مانده شده بود طرف شگم خود سیل کرد و گفت تا بکی مه کار کنم و تو بخوری شکم اش صدا کرد خی تو میخاهی که من کار کنم که توبخوری.
زن به شوهر خود گفت تو که دخانه نمی باشی ای همسایه ما میاید ومره بزور کار بد میکند شوهرش گفت او حرامی دیوانه است تو که نمی باشی میاید مرا هم میکند.
میگویند در قندهار عساکر ناتو تصمیم گرفتن که چند نفر از اهالی محل را هم در گروپ های خود شامل |
بچه برای مادر خود گفت که مادر جان من فامیدیم که پدرم بسیار ترسو است مادرش پرسان کرد که چیطور کفت چون شبهای که تو خانه نیستی از ترس میرود در خانه زن همسایه خواب میکند.
|
از یک قندهاری پرسان کردند که شما در قندهار سلاته را چیطور تیار میکنید؟ گفت که آغا جان در قندهار ما سلاته ره از از کون بادرنگ کون نوش پیاز کون بانجان رومی کون گشنیز کون نعنا تیار میکنم همین چیز هارا باید داشته باشه اگه نه سلاته نیست . |
در دنیا شش ملیارد انسان وجود دارد اما یک حرامی اش پیدا نشد که به من بگوید که هو خر تو چرا زن میگیری؟.
در جلال آباد چند تا رفیق ها با هم شیشته بودند یکی به دیگر خود گفت که بچیم یک گپ خراب خو بزن که خنده کنیم گفت: نافیم د چشم تو رفیقش گفت که این خو معنی نداره گفت که اگر ناف ما در چشم تو باشد د دهان تو چی خواهد بود.
|
از یک نفر پرسان کردند که تو در اتخابات بکدام کس رای میتی؟
و باید دلیل بگویی که چرا؟ به او رای میدهی هرکس که باشه خیر است گفت من به کیر خود رای میدهم به چند دلیل
اول اینکه درمقابل کفار و بی حجاب قد الم میکند و میخیزد
دوم اینکه اگر کدام زن لوچ را ببیند سرش تف میکند
سوم اینکه در خوردی سر خودره در راه اسلام از دست داده.
کدام را پرسان کردند که در خانه کمپیوتر داری گفت :لالا مرد باید خایه داشته باشه کمپیوتر چی میکنی.
شاگرد به معلم خود که از جنس اناث بود گفت معلم صاحب مه پاهای تان را دیدم معلم با عصبانیت گفت که برو بیرون بره یک هفته در صنف آمده نمیتوانی شاگرد دومی گفت که مه ران تان را دیدم گفت توبرای دوهفته در صنف آمده نمیتوانی شاگرد سومی خودش ازجای خود حرکت کرد که برود بیرون معلم پرسان کرد که تو کجا میروی گفت معلم صاحب مه ایطور یک جای ره دیدیم که باید ترک تحصیل کنم.
یک افغان رفته بود در کلیسا که من عیسوی میشوم کفتند تو قسم بخو که راست میگویی گفت: هرکس دروغ بگوید همین صلیب حضرت عیسی د ک ..س ننه اش.
یک نفر موتروان که در لین قندهار وکابل کار میکرد همیشه دوستانش برا یش نصیحت میکردن که هیچوقت در شب قندهار کوشیش کن که نمانی از قضا یکروز موترش خراب شد و شب در قندهار ماند فردایش بکابل آمد و به دوستان خود گفت شما ناحق مره میتر ساندید موترم خراب شده بود یک آدم آمد
همرایم بسیار کمک کرد مره بخانه خود برد بسیار عزت کرد حتی وقتیکه فامید که من یگان دفعه شراب میخورم فورأ برا یم پیدا کرد تا من خوش باشم بسیار مره عزت کرد ولی یک سوال دارم من همیشه که شراب میخورم فردایش سردرد میباشم ولی امروز از اول صبح که از خواب بیدار شدم ک...ن ام درد میکند.
میگویند کدام بچه لغمانی جوان شده بود کسی در خانه نبود شروع کرد به جرق زدن هرچه که کرد خلاص نشد دویده رفت در آشپز خانه یک دانه پیاز همرا با کارد آورد و شروع کرد به میده کردن
د پیش سامان خود یکرنگ میگفت که خلاص نمیشی ببین که چیطور ما اشک چشم ته میکشیم.
از لغمانی رفیقش پرسان کرد که بنی آدم اعضای یک دیگرند چی معنی دارد؟ گفت که یعنی اینکه تو ک..ی..ر ما هستی.
یک آدم در را روان بود دید که در سرک یک چیزی ریخته گفت چقدر گنا دارد باید جم شود با دست خود یک زره چشید ه گفت: مزه بادمجان خو نمیته سبزی هم نیست دفتاٍ فکرش کار کرد گفت لعنت این خو گهُ بود خوب شد بوت مه سرش نیامد.
مهتاب بخورشید گفت که انسان ها چقدر عجیب هستند گفت چرا ؟ گفت بخاطریکه هر وقت که دل شان شود یکی در سر دیگه خود بالا میشوند ما که سال یک مرتبه سر دسر قرار میگریم تمام شان دور بین را گرفته در بام ها بالا میشوند که ما چی میکنم.
یک زن جوان که عروسی کرده بود اما سینه نداشت پیش داکتر رفت برای تداوی مادرش هم همرایش بود مادر دختر چندین بار به داکتر گفت که از سرین یا (کون) من بگیرید و وبه سینه او بشانید داگتر پرسید که چرا این کار را بکُنم؟ گفت از خاطریکه دامادم هرشب از کون من بخوره . |
یک آدم در کا بل از بایلر کثافات چیزی را می پالید سرش در داخل بایلر بود ومصروف بود و پطلونش یک کمی پایین آمده جانش معلوم میشد تصادفأ یک قندهاری که تازه به کابل آمده بود تیر میشد و دید
گفت مردم راست میگویند که مردم کابل اصراف میکنند اگر این ک..ن در قندهار میبود چهل سال دیگر مردم ازش کار میگرفت.
یک ادم در شب دوم عروسی خود همسر خوده کُشت مردم از او پرسان کردند که چرا؟ گفت باکره نبود گفتند چرا لوده شب اول این کار را نکردی گفت شب اول باکره بود.
شباهت پروگرام اطفال با سینه زن چی است؟ هردویش برای طفل ها است اما کلان ها از آن استفاده میکنند.
یک موتر بنز از پهلوی موتر فلُکس تیر شد و گفت:که چرا چشم هایت اینقدر کلان و بیرون بر آمده فلکس گفت که اگر انجن یا ماشین تو را هم از پیش رویت کشیده د ک.و.ن میزدند چشمای تو هم از کاسه بیرون میبرآمد.