روانشناسي فرهنگ و تربيت
روانشناسي فرهنگ و تربيت
سخن گفتن از فرهنگ و تربيت، در واقع گفتوگو درباره زندگي انسان است. از اين رو، شناخت آن دو كه حكم دو روي سكه را دارند، شناخت انسان است.
ميتوان گفت كه چگونگي فرهنگ و آموزش- پرورش، نمايانگر يك جامعه است به اين معنا كه جامعه متعالي داراي فرهنگ و تربيت متعالي است و در چنين فرهنگ و تربيتي غالباً ويژگيهايي نظير اعتماد اجتماعي، عطوفت اجتماعي، عدالت اجتماعي، اعتدال اجتماعي و... را مشاهده ميكنيم.
بديهي است در نخستين نهادي كه كمك به رشد و گسترش اين گونه ويژگيها را ميتوان ديد و بايد از آن انتظار داشت، پس از خانواده مدرسه است.
طبيعي است كه در فرهنگ سالم و متعالي، نخستين محرك و مشوق چنين مديريت آموزشي و آموزش، پرورش رسمي خواهد بود و گرنه فرهنگ، بيمار و فرسوده تلقي خواهد شد. همچنان كه مدرسه سالم و پويا مهمترين عامل تقويت و ترويج فرهنگ سالم خواهد بود. در جامعه سالم و زنده، فرهنگ و آموزش، پرورش سرچشمه و زيربناي پيشرفتهاي همهجانبه آن جامعه تلقي ميشوند كه با هم در حركتند و از توقف و اكتفا به گذشته و حال بيزار.
اين كتاب به مطالعه همين مقولههادر حوزه فرهنگ و آموزش، پرورش ميپردازد با اشاره به اين نكته كه هيچ مقامي در حوزه تربيت، از مطالعه مستمر مسائل جامعه و جهان امروزي بينياز نيست.
كتاب حاضر در پنج فصل تهيه و تنظيم شده است كه فصل اول آن در خصوص ماهيت آموزش، پرورش و فرهنگ است.
به باور نويسنده، آموزش، پرورش يا تربيت، فرآيند كمك كردن به مردم، به ويژه كودكان و نوجوانان است تا استعدادهاي خدادادي خود را شكوفا سازند و رشد و گسترش دهند، رفتارشان را تغيير دهند يا وضع موجود رفتار خود را به وضع مطلوب تبديل كنند، در آموختن مهارتهاي زندگي موفق شوند و سرانجام از سلامت و زندگي لذتبخش بهرهمند شوند تا بتوانند شهروندي سالم و مؤثر باشند.
در ادامه به ويژگيهاي تربيت رسمي يا آموزش، پرورش اشاره شده است. نويسنده معتقد است آموزش و پرورش،هم فرآيند است و هم روش، سراسر زندگي انسان را دربر ميگيرد، همه ابعاد رفتار انسان را شامل ميشود، هدفمند و جهتدار است، جزو مسئوليت همگاني است، فرآيندي است آيندهگرا و آيندهنگر، فرآيندي است اجتماعي كه تظاهر بردار نيست، هم متغير است و هم تابع، قابل خريد و فروش نيست، ذاتاً تغيير دهنده و پرهزينه است، از متغيرهاي متعدد و متنوع متأثر ميشود و همچنين آموزش و پرورش بدون شرايط يا موقعيت مساعد، موفق نميشود.
نكته قابل توجه اينكه در مدرسه امروز، آموزش، پرورش تعاملي است ميان مدير، معلمان، دانش آموزان و خانوادههاي ايشان و شرايط يا موقعيت آموزشي، وضع جغرافيايي مدرسه، تجهيزات، منابع يادگيري، ساختمان و ساختار مدرسه، وسايل و ابزارهاي آموزشي و...
از ديگر ويژگيهاي آموزش و پرورش كه بدان اشاره شده است، اينكه فرآيند تربيت، ذاتاً و به ويژه در دنياي امروز، مستلزم آگاهيهاي متعدد، متنوع مطمئن است و ديگر اينكه اين فرآيند، ذاتاً زيربناي فلسفي، علمي و هنري داشته و مستلزم حساسيت، فعاليت، خلاقيت جدي و آگاهانه مربي و متربي باهم است.
به اعتقاد نويسنده، آموزش، پرورش، به عنوان يك علم و يك مهارت، ذاتاً زبان و منطق خود را دارد و ذاتاً به همه امور و موارد زندگي آدمي ميپردازد و از شرايط و مقتضيات زمان و مكان و به طور كلي فرهنگ جامعه و جهان متأثر ميشود و همچنين مستلزم مديريت حساس و فعال و خلاق و دقيق بوده به طوري كه اين فرآيند نه تبليغ است و نه تلقين بلكه هدايتي است مستدل و ماهيتاً متضمن نگرش جهاني و مستلزم مربيان يا معلمين و مديران تربيت شده است، چنانكه انجام گرفتن تربيت را تنها در تغيير رفتار ميتوان ملاحظه كرد.
در مجموع اين مقوله ذاتاً دنياي افكار و عقايد و دنياي عمل را با هم در بر ميگيرد.
فصل دوم كتاب حاضر نقش آموزش و پرورش در فرهنگ عمومي را مورد بررسي و پژوهش قرار ميدهد كه در اين راستا آمده است: هم فرهنگ و هم آموزش، پرورش دو پديده آفريده انسانند و مانند خود انسان، مدام در حال تغيير و رشد و تكامل هستند. ركود هر كدام از آنها به ركود انسان خواهد انجاميد و ركود انسان يعني در وضع گذشته و موجودش در جا زدن، و هراس از تغيير و تحول كه طبعاً به ركود و زنگزدگي عمومي و آموزش، پرورش منجر خواهد شد. انسان از لحظه پيدايش تا پايان عمرش پيوسته در حال تغيير و تكامل يا رشد و تكامل است و به تبع آن نيازهاي او متعدد و متنوع خواهند شد و اگر آموزش و پرورش بر اين نيازها مبتني نباشد و هدفش اين باشد كه انسان را تابع خودش گرداند و تحول طبيعي را از او بگيرد طبعاً مرده و راكد تلقي خواهد شد و مدارس و دانشگاهها را گورستان افكار و ديدگاههاي پوسيده و سرانجام بي حال و ايستا خواهد كرد.
در ادامه، مؤلف اين كتاب از مطالعات و تجارب شخصي خود به وجود نيازهاي زير در دانشآموزان و دانشجويان در جهان امروز و فردا پي برده است كه به اعتقاد وي هرگز نبايد آنها را قطعي تلقي كرد و نيز تربيت آنها بر حسب تقدم و تأخر نيست، از جمله اين نيازها به اين موارد اشاره شده است. چگونه به طور شخصي يا مستقل بينديشند، تصميم بگيرند، انتخاب و يا عمل كنند و همچنين ياد بگيرند و به ديگران متكي نباشند و اينكه چگونه انتقادي و خلاقانه بينديشند و از تقليد محض به دور باشند و...
بديهي است ارضاي همه نيازهاي مذكور و نيازهاي ناگفته در اين يادداشتها به شرايط اجتماعي بستگي دارد زيرا به طور عمده فرآيندهاي اجتماعي هستند و به عبارت ديگر هرگاه ارضاي سالم اين نيازها را خوشبختي يا سعادت تلقي كنيم ميتوان گفت كه سعادت يا خوشبختي فرآيندي است اجتماعي. در دنباله اين بحث به انتظارهاي جامعه و جهان امروز از دانشآموزان و دانشجويان، پرداخته شده است به اين ترتيب كه جامعه و جهان كه سرمايهگذاران آموزش و پرورش هستند، متقابلاً از برخورداران از اين آموزش، پرورش، انتظارهايي دارند از اين گونه: خردمندي و فرزانگي، دريافت مسائل واقعي جامعه و جهان و پرداختن مسئولانه به آنها، آشنايي به روشهاي حل اين گونه مسائل يا كمك به فراهم آوردن امكانات حل آنها، توان و چالش به وجود آوردن امكانات و موقعيتهاي مساعد، برخورداري از يادگيري فعال و موفقيت بهتر در تحصيلات و پژوهش و... و سرانجام اينكه، طوري بارآيند و فرهيخته شوند كه به خودشويي مغزي گرفتار نشوند يعني اين جهان بزرگ و متحول را تنها از چشمه تخصص خود ننگرند و معلومات تخصصي خود را تنها درمان و داروي دردهاي جامعه بشري تصور نكنند.
به نقل از كتاب حاضر، آموزش و پرورش، كه در تدبير و تلاش نظامدار براي تغيير رفتار يا تبديل وضع به وضع مطلوب رفتار و زندگي آدمي، خلاصه ميشود، هنگامي مؤثر و موفق خواهد شد و واقعاً به نفع انسان خواهد بود كه: خرد و خردورزي جانشين احساسات شود.
در ادامه به اين نكته اشاره ميشود كه در انتخاب و تربيت مدير و معلم بايد به معيارهايي نظير سلامت شخصيت، برخورداري از اعتقاد به ضرورت آموزش، پرورش، برخورداري از جامعيت و جامعنگري به انسان و تربيت او و جامعه و جهان، برخورداري از اطلاعات و تمرينها و... توجه داشته باشيم.