-  روان شناسی تربیتی

این رشته ازروان شناسی كه درواقع مهمترین وكاربردی ترین رشته های روان شناسی است، تلاش دارد اصول، قوانین و یافته های روان شناسی و شاخه های مختلف آن را در قلمرو تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار دهد. در روان شناسی تربیتی موضوعاتی از قبیل: روشهای مختلف یادگیری و قوانین آن، فرایند تفكر و اندیشیدن، یادآوری و به یادسپاری، حافظه و فراموشی، هوش و انگیزش، سنجش و اندازه گیری و كاربرد آزمون های روانی، نقش معلم و متعلم در انتقال یادگیری، شرایط و موقعیت یادگیری، انضباط و پیشرفت تحصیلی مورد توجه و مطالعه قرار می گیرد.

روان شناسی تربیتی و قلمرو آن

همان گونه كه پیش تر اشاره شد موضوع اصلی روان شناسی تربیتی یا پرورشی به كار بستن قواعد و یافته های شاخه های مختلف روان شناسی در فرایند تعلیم و تربیت است. به عبارت دیگر هدف اصلی روان شناسی تربیتی توجه عمیق به امر مهم آموزش و پرورش و پرداختن به عوامل مؤثر در یادگیری، پیشرفت تحصیلی، سازگاری، تحول ذهنی و روانی و رشد متعادل انسان است.

اركان اصلی روان شناسی تربیتی

به طور خلاصه می توان موضوعات، پایه ها یا اركان اصلی روان شناسی تربیتی را در هفت محور زیر مورد توجه قرار داد:

1- قوانین و عوامل موثر در فرایند یادگیری

2-  ویژگی های یادگیرنده یا تربیت شونده

3- موضوع یادگیری یا پیام تربیتی

4 -موقیعت یادگیری یا شرایط انتقال پیام تربیتی

5 -روش های تعلیم و تربیت یا انتقال پیام

6- ویژگی های مربی یا انتقال دهنده پیام

7- ارزیابی و ارزش سنجی

مطالعات روانشناسي

  عبارت است از تحقيق و مطالعه در حيات نفساني و اعمال و رفتار انسان در احوال و اوضاع مختلف آن . دکتر علي اکبر سياسي آرد: وجود انسان از دو جزء مختلف تشکيل يافته يا بعبارت صحيحتر داراي دو جنبه متفاوت است : يکي عضلات و ريه ها و قلب و معده و کبد و مغز و اعصاب ... يعني توده اي از ماده جاندار که به وضعي خاص ترکيب شده است و بر روي هم به لفظ بدن يا تن تعبير مي گردد، و ديگر احساسات و افکار وانفعالات و افعال مانند خيال و تذکار و انتباه و حکم و غريزه و اراده و غم و شادي و خشم و ترس و امثال آن که منسوب به روان يا روح هستند و حواس ظاهر از درک آنها ناتوان است . گروه اول بدنيات و گروه دوم نفسانيات نام دارد. آنها موضوع بحث زيست شناسي و اينها موضوع روانشناسي است . همانگونه که عالم فيزيک به ماهيت ماده کار ندارد بلکه فقط به تحقيق آثار و خواص آن مي پردازد در روانشناسي نيز به تحقيق و بحث کيفيات نفساني اکتفا ميشود و از همين جهت در تعريف اجمالي آن گويند: روانشناسي عبارت است از تحقيق و توصيف دقيق نفسانيات و يافتن قوانين آنها، بعبارت ديگر تحقيق در اينکه موارد معلومات ذهن چه هستند و چگونه تحصيل و نگاهداري ميشوند و به چه نحو با يکديگر آميختگي پيدا مي کنند و استعدادهاي نفساني کدامند و چه آثار شگفتي دارند و لذت و الم و محبت و نفرت و... از کجا ريشه ميگيرند. اين مسائل و نظاير آنها موضوع روانشناسي است                                       .
تاريخچه روانشناسي : روانشناسي تا دويست سال قبل در اروپا و تا چندين سال پيش در ايران جزء فلسفه و يکي از فصول آن بشمار ميرفت . جان لاک انگليسي و کندياک فرانسوي نخستين حکمايي بودند که از توجيهات آسان و موهومي که تصور «قواي نفساني » به حکمت قديم و فلسفه قرون وسطي ميداد چشم پوشيدند و سعي کردند که با روش «مشاهده » نسبتهاي منظم و ثابتي را که ميان نفسانيات برقرار است مکشوف بدارند، يعني قانونهاي اين کيفيات را به دست آورده آنها را جايگزين «قواي » مزبور بسازند. بدين طريق شالده روانشناسي جديد ريخته شد و اين رشته از معلومات بشري هم مانند بسياري از معلومات ديگر از فلسفه جدا گرديد و علمي مستقل را تشکيل داد. از اين رو بايد کتاب لاک در موضوع «قوه فهم بشري » و کتاب کندياک در موضوع «احساسات » را مبناي علم جديد محسوب داشت . پس از اين دو حکيم ، دانشمندان ديگر مانند ديويد هيوم ، بين ، ميل ، سپنسر، تن ، ژفروا، گارنيه و برگسن به استحکام اين بنيان کوشيدند و از خود آثاري جاوداني به يادگار گذاشتند. ليکن روشي را که اين حکما در تحقيقات خود بکار مي بردند عبارت بود از«مشاهده داخلي » يا «سيرانفسي » و آن هرچند طريقه ضروري اين علم است و نتايج بزرگ حاصل کرده و مي کند ولي چون از نقص و عيب مبرانيست نمي تواند بتنهايي توسعه کامل روانشناسي را تامين کند. اين بود که دانشمنداني ديگر به خيال افتادند مشاهده خارجي يا «روش عيني » و تجربه را که در علوم طبيعي معمول گرديده و اکتشافات و اختراعات بزرگي را نتيجه داده بود در اين علم نيز وارد کنند. از روزي که اين منظور عملي گرديد انقلابي عظيم در روانشناسي پديد آمد و بر وسعت دامنه آن چنان بيفزود که انسان را دچار بهت و حيرت ميسازد. اين پيشرفت سريع سبب شد که روانشناسي هر روز از فلسفه و علوم نظري بيشتر دوري جست و در ميان علوم تحققي جاي مناسبتري را براي خود باز کرد. از عمده ترين روشهايي که اين مقام را به روانشناسي داده اند و عوامل مهم توسعه آن بشمار ميروند يکي طريقه «پسيکوفيزيک » يا روش «روان و ماده » است که بوسيله آن سعي کرده اند ميان محرک خارجي و کيفيت انساني نسبت عددي بدست آورند و از اندازه گيري محرک يا عامل موثر خارجي که امر مادي و بنابراين قابل اندازه گيري است قياس کنند به کيفيات نفساني . موسس اين طريقه وبر و فخنر آلماني هستند. ديگر طريقه «پسيکوفيزيولژيک » يا روش «روان و تن » است که در واقع از زمان کابانيس و کتاب او موسوم به «مناسبات روان و تن » آغاز گرديد و دانشمندان ديگر آن را قبول کرده و بکار برده اند، مانند گال آلماني و شارکو فرانسوي که به تحقيق مناسبات نفسانيات با اعصاب و مراکز عصبي خاصه قشر خارجي مغز پرداخته اند و برون سيکوارد که بيشتر تاثير غدد آندکرين را در حالات نفساني معلوم داشته است . ديگر طريقه تحقيق در امراض روحي است که اهميت و لزوم آن را کتابهاي ريبو روانشناس نامي فرانسوي ، درباره «امراض حافظه » و «امراض انتباه » و «امراض شخصيت » و «امراض اراده » بخوبي آشکار ساخته است . دانشمنداني مانند بروسه و فالبر و در زمان حاضر دکتر پير ژانه و دکتر ژرژ دوما و ديگران در تحقيقات خود به اين طريقه متوسل بوده و هستند. ديگر طريقه «تست » است که بخصوص از سي سال به اين طرف معمول گرديده است و به کار تعيين سن عقلي کودکان و جوانان - که گاهي پايين تر و گاهي بالاتر از سن حقيقي آنان است - ميرود و استعدادهاي مختلف آنها را اندازه ميگيرد. اين طريقه تحقيق در واقع با گالتن مردم شناس انگليسي و کتاب او موسوم به «تحقيق درقوه دماغي انسان » و با آزمايشهاي روحي کاتل امريکايي آغاز شد و با آلفرد بينه فرانسوي به صورت قطعي خود درآمد و توسعه عجيبي حاصل کرد. ديگر طريقه اي است که حرکات و اعمال را مقدمه تحقيق نفسانيات قرار مي دهد و وجه کاملش آن است که پرفسور پاولو فيزيولژيست شهير روسي در تحقيقات خود راجع به حرکات انعکاسي مشروط به کار ميبرد و آن را پاره اي روانشناسان که سردسته آنها وتسن آمريکايي است درباره انسان نيز معمول داشته اند. اين طريقه که «بيهيوريسم » خوانده شده است و ميتوان از آن به علم «سلوک و رفتار» تعبير کرد، چنان است که محقق از هر گونه فرضي راجع به چگونگي حالات نفساني انسان يا حيوان خودداري کرده فقط به مشاهده و بررسي مجموع حرکات و رفتاري که از او در برابر عوامل موثر خارجي و اوضاع و احوال معين سر ميزند ميپردازد، بعبارت ديگر مطالعه چگونگي انطباق بدن است با محيط خارج . ديگر طريقه تحليل روحي است که فرويد حکيم نامي اتريشي را بايد واضع آن دانست . ديگر طريقه اجتماعي است که علمايي مانند دورکيم و ديگران بکار بستن آن را توصيه مي کنند.باري افزايش و تنوع روشهاي تحقيق در روانشناسي بر سرعت پيشرفت و توسعه اين علم بيفزود و چيزي نگذشت که علوم مختلف مانند «روانشناسي کودکان »، «روانشناسي حيواني »، «روانشناسي از لحاظ امراض دماغي » ، «روانشناسي تجربي »، «روانشناسي پرورشي »، «روانشناسي تطبيقي » و جز آنها از آن منشعب گرديد.                                
و رجوع به مقدمه روانشناسي پرورشي تاليف مهدي جلالي و روانشناسي پرورشي و علم النفس ابن سينا و تطبيق آن با روانشناسي جديد تاليف علي اکبر سياسي شود.